تاریخچه‌ای مختصر درباره ال‌کلاسیکو

‌ال‌کلاسیکوی فوتبال اسپانیا، نه تنها یک میدان‌گاه ورزشی یا فوتبالی بسیار مهم، بلکه برای آنان که نمی‌دانند باید گفت نبردی نمادین است میان دو جامعه‌ی جدایی‌طلب و سلطنت‌طلب اسپانیا. جوامعی با عقاید نژادی، زبانی، فرهنگی و خصوصا سیاسی بسیار متفاوت.

در این نوشتار کوتاه، نگاهی کلی داریم به ال‌کلاسیکوی اسپانیا:

۱. ال‌کلاسیکو تنها به بازی‌های فوتبال میان رئال مادرید و بارسلونا گفته نمی‌شود. واژه ال‌کلاسیکو به بازی تیم‌های بسیاری در سرتاسر دنیا اطلاق می‌شود، مانند درکلاسیکر آلمان (بایرن‌مونیخ و بروسیا دورتموند)، هم‌آوردی لیورپول و منچستریونایتد (که هر چند لقب ال‌کلاسیکو به آن اطلاق نمی‌شود اما دست‌کمی از ال‌کلاسیکوها ندارد)، سوپرکلاسیکو آرژانتین (میان بوکاجونیورز و ریورپلاته) و صد البته ال‌کلاسیکوی اسپانیا (رئال مادرید و بارسلونا).
اصولا واژه (ال‌کلاسیکو = The Classic = بازی کلاسیک) نشان‌گر یک رقابت ورزشی و معمولا قدیمی است که ارزش، زیبایی و اهمیت آن باعث شده‌است تا لقب «بازی کلاسیک» را به خود بگیرد.

۲. تقریبا تمام ال‌کلاسیکو‌های سرتاسر دنیا اهمیت ورزشی و فوتبالی بالایی دارند، به جز ال‌کلاسیکوی اسپانیا که در کنار اهمیت ورزشی و فوتبالی، از نظر سیاسی نیز بسیار مهم است. برای درک این اهمیت، به طور بسیار مختصر نگاهی داریم به تاریخ اسپانیا.

ایالت (استان کاتالونیا) به مرکزیت بندر بارسلونا در شمال شرقی کشور اسپانیا قرار دارد. این ناحیه، تا پیش از سال ۱۷۱۴ میلادی به طور کامل جزو کشور اسپانیا محسوب می‌شده‌است. تا این‌که در سال ۱۷۰۵ میلادی، نیروهای کارل ششم، امپراتور مقدس روم شرقی به بندر بارسلونا حمله کرده و پس از تصرف قلعه‌ مونجوییک در ساحل بارسلونا، از این قلعه شهر را به کمان بسته تا زمانی که شهر بارسلونا تسلیم شده و به تصرف امپراتوری مقدس روم شرقی (که کشورهایی چون کرواسی، اتریش، هلند و … را تحت سلطه خود داشته) درمی‌آورد.

کاتالان‌های تازه شکست‌خورده، به سرعت از کارل ششم (امپراتور روم) در برابر فیلیپ پنجم، پادشاه قبلی‌خود حمایت کرده، پادشاهی که به‌اندازه کافی توانایی نظامی بازپس‌گیری شهر بارسلونا را نداشته است. تا اینکه در سال ۱۷۱۳، وقتی که قرارداد اوترخت* بین فروردین و تیرماه همان سال امضا شد، کاتالونیا و مایورکا تنها نواحی‌‌ای بودند که به جنگ با فیلیپ پنجم ادامه دادند. در بیست‌و‌پنجم ژولای سال ۱۷۱۳، نیروهای اسپانیایی بارسلونا را محاصره کردند.

در راستای همین مخالفت‌ها و پس از چند نبرد کوچک، سرانجام بارسلونا در روز ۱۱ سپتامبر ۱۷۱۴ در مقابل محاصره تسلیم، و این شهر و استان کاتالونیا به تصرف اسپانیا درآمد.

۳. مردم کاتالان، با وجود این‌که خود آغاز کننده نبرد بودند، هیچ‌گاه زندگی تحت سلطه دولت مرکزی مادرید را نپذیرفتند و تا همین امروز، ایالت کاتالونیا یک ایالت کاملا خودمختار با قوانین، نیروی نظامی، اقتصاد و اجتماع خاص خودش است و تنها به دولت مرکزی مادرید مالیات پرداخت می‌کند. تا همین امروز، شورای شهر بارسلونا، تقریبا سالانه یک رفراندوم (همه‌پرسی) برای جدایی از دولت مرکزی مادرید و کشور اسپانیا برگزار می‌کند که هرچند این رفراندوم و نتیجه آن از نظر دولت مادرید بی‌اعتبار است، اما مخالفت همواره و بیش‌از سی‌صد ساله کاتالونیا را نشان می‌دهد. هنوز که هنوز است، در ‌ال‌کلاسیکوهایی که در کمپ‌نوو برگزار می‌شود، جمعیت هوادار بارسلونا با سوت کشیدن در دقیقه ۱۷:۱۴ بازی (به یاد محاصره بارسلونا) اعتراض خود را نشان می‌دهند.

از وقایع تاریخی در این میان می‌گذریم تا…

۴. در سال ۱۸۹۸ میلادی، چهار دانشجوی تحصیل‌کرده ایالت کاتالونیا تصمیم به تاسیس یک‌ باشگاه فوتبال در این شهر می‌گیرند. ورزشی که به سرعت رشد آن در اروپا و از بریتانیا آغاز شده و روزبه‌روز محبوبت آن بیشتر می‌شود. از میان این چهار دانشجو و در اثر یک اختلاف، یکی از آن‌ها به نام خولیان پالاسیوس، از بقیه جدا شده و تصمیم به تاسیس باشگاه خود را می‌گیرد. سه نفر باقی‌مانده در سال ۱۸۹۹ باشگاه فوتبال بارسلونا را با بازیکنانی متشکل از ملیت‌های سوییسی، انگلیسی و کاتالان گرفته و شعار «فراتر از یک باشگاه» را برمی‌گزینند.
خولیان پالاسیوس اما به سوی مادرید راهی شده و پس از سختی‌های فراوان، باشگاه فوتبال مادرید را در سال ۱۹۰۲ تاسیس می‌کند. خولیان پالاسیوس یک سلطنت‌طلب تمام عیار بوده و در نخستین سخنرانی خود فریاد «زنده‌باد پادشاه» را سر می‌دهد، تا اینکه در سال ۱۹۲۰، شاه آلفونسوی سیزدهم، لقب و نشان «رئال» یا همان رویال انگلیسی (سلطنتی) را به این باشگاه اعطا می‌کند.

۵. دویست‌وهفده سال بعد از محاصره بارسلونا، یعنی سال ۱۹۳۱، فرانسیسکو فرانکو، سیاست‌مدار و نظامی اهل اسپانیا به عنوان یک مخافظه‌کار و اصلاح‌طلب با انحلال رژیم پادشاهی و برقرای حکومت جمهوری در اسپانیا مخالفت کرد. در انتخابات عمومی ۱۹۳۶ اسپانیا، حزب چپ‌گرای مردمی در این کشور به قدرت رسید و طبعا سیستم دولتی به جمهوری تغییر وضعیت داد. در این زمان، فرانکو و تعدادی دیگر از ژنرال‌های ارتش برای سرنگونی جمهوری، دست به کودتا زدند که با شکست آن، جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد.

فرانکو پس از سه سال جنگ و سرانجام پیروزی در سال ۱۹۳۹ او یک دیکتاتوری نظامی تمامیت‌خواه در اسپانیا به‌پا کرد. دوران دیکتاتوری فرانسیسکو فرانکو جزو سیاه‌ترین سال های تاریخ اسپانیا محسوب می‌شود، سال‌هایی که وحشت، ناامنی، جنگ و کاراجباری جزو اصلی‌ترین شاخصه‌های آن دوران محسوب می‌شود.

فرانکو هر مخالفتی با حکومت مرکزی مادرید را سرکوب می‌کرد. برای او، مخالف، مخالف بود. فرقی نمی‌کرد کاتالان باشد یا کاماسی، باسکی باشد یا کاستایلی (مادریدی). این سرکوب‌گری‌ها در زمینه فوتبال نیز خود را یک‌بار نشان دادند. فرانکو آن‌قدر دیکتاتور و خودپرست بود که نام سنتی رقابت‌های جام حذفی اسپانیا (Copa del S.M. Rey یا جام اعلی‌حضرت پادشاه) را به Copa Del Generlaisme یا جام ژنرال تغییر داده بود!

تنها دخالت مستقیم فرانسیسکو فرانکو در فوتبال اسپانیا، مربوط به ال‌کلاسیکوی ۱۱-۱ است. فرانکو در راستای سرکوب هرنوع مخالفت با دولت مادرید، حتی فوتبال را هم بی‌امان نگذاشت و در مرحله نیمه‌نهایی کوپا دل جنرالیسمه سال ۱۹۴۳، هنگامی که رئال مادرید در انتهای نیمه‌اول بازی با نتیجه ۱-۰ از بارسلونا عقب‌تر بود، افسران اطلاعات فرانکو وارد رختکن بارسلونا شده و بازیکنان و خانواده آنان را تهدید می‌کنند. بازیکنان هم به‌ناچار پس از خوردن ۱۱ گل از رئال مادرید و پذیرش باخت، در امان می‌مانند.

هرچند پس از استعفای فرانکو، باشگاه رئال مادرید این نتیجه را از آمار رسمی خود پاک کرده و با انتشار بیانیه‌هایی از این توفیق اجباری عذرخواهی کرده‌است، اما هواداران بارسلونا، عموما به خاطر ضعف اطلاعات تاریخی، هر برد و هر جامی برای رئال مادرید را در دوران فرانکو به قدرت و نفوذ وی ارتباط می‌دهند.
تاکید باشگاه بارسلونا روی شعارشان نیز از اینجا می آید که این باشگاه، صرفا یک باشگاه فوتبال نیست، بلکه نمادی است از اعتراضات و حق خواهی مردم کاتالونیا.

خالی از لطف نیست، گفتن این‌که چندتن از مدیران رئال مادرید به خاطر مخالفت با فرانکو جریمه، یا برخی از بازیکنان رئال مادرید نیز به همین دلیل زندانی شدند. ال‌کلاسیکوی ۱۱-۱ هم نه یک لطف به سود رئال مادرید، که در واقع تهاجمی به بارسلونا بوده است.

۶. با استعفای فرانکو و دستور پیش از استعفای وی به برقراری حکومت سلطنتی و ادامه سلطنت از خاندان پیشین پادشاهان اسپانیا، حکومت اسپانیا دوباره به رژیم پادشاهی تغییر نظام داده و اندکی آرامش به این کشور باز می‌گردد.

۷. پس اهمیت ال‌کلاسیکو، تماما به خاطر حضور دو ابرستاره فوتبال، لیونل مسی و کریستیانو رونالدو یا کری‌خوانی های دنی‌آلوز و جرارد‌پیکه در برابر سرخیو راموس، یا حضور بزرگانی مانند کارلس پویول و ایکر کاسیاس در دوران معاصر نیست. حتی در دوران پیشین هم اهمیت آن تنها به حضور فوتبالیست‌های افسانه‌ای مانند دن آلفردو دی‌استفانو یا کمی جدیدتر، یوهان کرایف محدود نمی‌شود.

ال‌کلاسیکوی اسپانیا، نبرد است. این نبرد دیگر با گلوله و تفنگ و سلاح گرم نیست. این نبرد ۳۰۳ ساله، سال‌هاست که شکلی نمادین به خود گرفته‌است و در قالب بازی فوتبال دوتا از بزرگ‌ترین باشگاه‌های فوتبال اروپا، رئال مادرید و بارسلونا خود را نشان می‌دهد. هر چند نمادین است، هر چند در قالب فوتبال است، هر چند دوستانه است، اما نبرد، نبرد است و بیش از آن‌که فوتبالی و ورزشی باشد، سیاسی است و قومیتی و حیثیتی.

۸. آیا رئال مادرید یک باشگاه سلطنتی است؟
برای پاسخ به این سوال اول باید ببینیم باشگاه سلطنتی یعنی چه؟ اگر مقصود باشگاهی است که متعلق به خاندان سلطنتی اسپانیا است، باید بگوییم خیر. رئال مادرید نیز همانند بارسلونا، اتلتیک بیلبائو، و در آلمان بایرن‌مونیخ، از سیستم مالکیت-هواداری تبعیت می‌کند. یعنی هواداران آن، صاحبان آن هستند.
اگر مقصود این است که باشگاه از نظر مالی یا سیاسی از طرف خاندان سلطنتی تغذیه می‌شود، باز هم باید بگوییم خیر. رئال (رویال) مادرید مانند بسیاری از باشگاه‌های دیگر اسپانیا، صرفا به خاطر داشتن هوادرانی سلطنت‌طلب (نه سلطنتی!) دارای نشان سلطنتی است. مانند رئال اویدو، رئال زاراگوزا، رئال کلاب دپورتیوو اسپانیول، رئال سوسیه‌داد، رئال کلاب دپورتیوو لاکرونیا و …

در طول تاریخ به جز یک مورد حمایت اجباری فرانسیسکو فرانکو از رئال مادرید، هیچ‌گونه حمایت مالی یا سیاسی از طرف خاندان سلطنتی یا حکومت اسپانیا از رئال مادرید دیده نشده است.

۹. چه کنیم؟!
لذت ببریم! هوادار هر کدام از طرفین این نبرد هستیم، بدانیم که نبرد امروزه نمادی است از نبرد سیاسی دیروز. بدانیم که خوش‌شانس هستیم که در دورانی هستیم که این نبرد، در قالب یک مسابقه فوتبال بسیار جذاب و زیبا نگاشته می‌شود، نه با خون و خونریزی و نه با کشتار و قتل.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*قرارداد اوترخت (انگلیسی: Treaty of Utrecht) یا پیمان اوترخت مجموعه‌ای از قراردادهای میان دول اروپائی در قرن ۱۷ بود که به جهت پایان دادن به جنگ جانشینی اسپانیا بین لویی چهاردهم پادشاه فرانسه و نوه‌اش فیلیپ پنجم پادشاه اسپانیا در تاریخ ۱۱ آوریل ۱۷۱۳ منعقد گردید. این قرارداد که به تایید کشورهای اسپانیا، بریتانیای کبیر، فرانسه، پرتغال، و جمهوری هلند رسید پایانی بر جاه‌طلبی‌های لویی چهاردهم و سودای فرانسه برای تسلط بر اروپا بود و سیستم روابط بین‎المللی اروپا را بر پایه توازن قوا حفظ کرد.
امیررضا علی نژاد