مرجع خبری رئال مادرید: برخلاف سرنوشت و تقدیر، رابطه ی امباپه با رئال مادرید تا قبل از جداشدن مسیرشان از هم، پنج سال در جریان بود. امباپه باید کاری را انجام میداد که به نفع اش بود. افراد زیادی سریعا او را قضاوت کردند و برچسب زدند که او بچه ای زیاده خواه است که از چیزی که زیدان میخواست بسازد تقدیر و استقبال نکرد.

بازیکنان نباید بخاطر داشتن یک سری توقعات مثل پول، مقدار زمان بازی کردن و کسب تجربه که خواسته ی هرکسی در حرفه اش است تنبیه یا قضاوت شوند. باید یک انتقال معقول و عادلانه برای وی، پدرش، وکلیش و همچنین برای پرز باشد.

برای موناکو و امباپه اصلا جای تعارف نبود تا خواسته ی خودشان را بگویند و همین خواسته ها تصمیم را برای پرز سخت کرد و چیزی که سخت به نظر میرسید به راحتی با یک “نه” از پرز خاتمه یافت.

با اینکه رقم انتقال امباپه صرفنظر از نیمار رکوردی جهانی بود ولی همچنان دلایلی برای بحث راجع به اینکه آیا وی ارزش دارد تا اینهمه پول برای وی خرج کرد وجود دارد؟ اولا او در بالاترین سطح و با سن پایین توانست بهترین تیم های دنیا را مغلوب خودش کند. دوما نظر همه ی کارشناسان و منتقدین را طوری جلب کرده که همه را یاد تیری هانری معروف میاندازد. سوما بازار نقل و انتقالات اصلا منطقی نیست آن هم در دوره ای که همه ی تیم ها به هر نحوی که شده به دنبال جذب بهترین ها هستند و برای ماندن در کورس رقابت بین بهترین ها باید روی بهترین بازیکنان سرمایه گذاری کرد.

اما رئال هنوز انقدر مایوس نیست که تن به چنین انتقالی بدهد. پرز از لحاظ اقتصادی استاد است و حق دارد که چنین رقمی را منطقی تر و عاقلانه تر خرج کند. او دیگر مانند قبل دیگر ولخرج نیست و جدا از مسایل مالی، به آرامش و نظم تیم اش نیز فکر میکند. درنظر میگیرد که اگر بازیکن کم سن و سالی با درخواست درامدی تقریبا معادل رونالدو و هزاران بار بیشتر از آسنسیو ( با وجود اینکه آسنسیو از او سرتر است) را به به تیم بیاورد چه اتفاقی خواهد افتاد. دستمزد بازیکنان باید معقول و منطقی ارزش گذاری شود ولی اینکار همیشه آسان نیست.

خیلیها هم اکنون پشت در رختکن منتظرند تا با آمدن امباپه جنجال به پا کنند. ما خطرات خرید احتمالی امباپه را پیشتر در تابستان شاهد بودیم. من به خرید وی در این فصل معتقد نیستم و ترجیحم خرید وی در فصل آینده است هرچند بازهم اگر قرار باشد بین الان یا هرگز انتخاب کنم، انتخابم الان است. اما بازهم با همه ی این تفاسیر خرید وی کاری جز به زور فشردن وی بین بازیکنان رئالی که به تازگی با فروختن چند بازیکن کمی خلوت شده، نیست.

آوردن فوروارد جایگرین کار آسانی نیست همانطوری که نگه داشتن موراتا و ماریانو آسان نبود. بازیکنانی فوق العاده شیک که در  زمان کمی هم که بازی میکردند ضمن بازی عالی گلزنی هم داشتند. آنها بازیکنانی نبودند که وقت خود را روی نیمکت هدر دهند.بازگشت مورد در سال 2016 عالی بود. قبل از وی در نبود بنزما واقعا رئال در حمله ضعیف بود و مشکل داشت. گاهی از ایسکو و خامس بعنوان شماره 9 استفاده میشد که نه کارایی داشتند و نه مایل به حضور در آن پست بودند. آمدن موراتا زیدان را از دردسر چرخش دائمی و تعویض مکرر بازیکنان تا حدی نجات داد.

مسئله موراتا فقط در مورد قصد فروختن وی نبود، او دیگر حاضر به نیمکت نشینی نبود. همینطور ماریانو. او بازیکن بسیار قابلی بود و قطعا در فرانسه هم خواهد درخشید. به او فرصت خود را نشان دادند داده نشد.  نگه داشتن او نیز بعنوان اولویت دوم بعد از موراتا هم خیلی سخت و پیچیده بود. او بازیکنی بود به دنبال گلزنی و مفید واقع شدن.

با بودن موراتا فقط یک سناریو وجود داشت؛ ” یا من یا بنزما”. از طرفی هواداران نیز به بی مهابا حضور موراتا را ترجیح میدادند. ولی قضیه خیلی پیچیده تر از چیزی ست که فکر میکنید.

رونالدو “نر-آلفا” است. حضور وی در زمین باعث تجمع بیشتر مهاجمان روی نیمکت میشود برخلاف آنکه توازن ایجاد شود. بنزما شماره ی 9 نیست. بازیکنی ست که در بین سه نفر جلو قابلیت تغییر پست بیشتر دارد. وقتی رونالدو بازی میکند بنزما بازیساز است.  مهاجم نوک رئال عملا رونالدوست. این رونالدوست که تصمیم میگیرد در خط فوروارد چه کسی در کنارش بازی کند.  او یکی از بزرگترین طرفداران بنزماست و بسیار تمایل به بازی با وی دارد. همانطور که در تیم ملی علامند بازی درکنار آندره سیلواست. فورواردی که خاصیت حمل توپ دارد و جاه طلب و خودخواه نیست. رونالدو از چنین فورواردی تغذیه میشود و به چنین بازیکنی در کنار خود احتیاج دارد نه مهاجمی فرصت طلب و درنده.

مشکلات وقتی شروع میشود که رونالدو نیست و از بنزما توقع گلزنی میرود. برای مثال در بازی والنسیا هرچند اسنسیویی که مهاجم نوک نبود گل های دیدنی به ثمر رساند ولی بنزما حداقل 6 موقعیت قطعی را از دست داد و هنوز بیل خود را بعنوان نر-آلفا قبول ندارد و در نتیجه ی وزنه ای در تیم نبود تا سه امتیاز بازی را دربیاورد. هرچند بازی والنسیا را باید استثنا دانست. رئال کمتر پیش میاید تا این حد بدشانس باشد همانطور که کریم نیز گاها بخت همراهش نبود.

مواقعی خیلی کم یاب پیش میاد که بنزما و رونالدو در زمین نباشند که فرصت به بقیه برسد و این چیزی ست که نه تنها موراتا و ماریانو را شامل شد بلکه برای هر بازیکنی جدیدی که بخواهد به خط فوروارد اضافه شود هم پیش خواهد آمد.

اما در کیس امباپه میتوان گفت از معدود بازیکنانی ست که میتواند جای بنزما را برای رونالدو پرکند. تاکتیک پذیر و منطعف، توانایی حفظ توپ در خط فوروارد و تمام دیگر ویژگی هایی که یک سوپراستار میتواند داشته باشد. اما مشکل مالی سر راه این انتقال کار را برای پرز سخت کرد و تصمیم درستی در این جهت اتخاذ شد.

با در کنار گذاشتن مشکل مالی تازه مشکل دیگری بر سر راه میاید. مارکو آسنسیو، جوانی که در حال حاضر تسلط فراوانی بر بازی خودش و تیمش دارد و حالا قرار است فوروارد جدیدی به تیم اضافه شود؟! دوماه پیش باشگاه میدانست آسنسیو استعدادی در خود دارد و هم اکنون همه اذعان دارند که او بازیکن با آینده ایی نیست؛ او یک سوپرمن واقعی لعنتی ست!!

حضور آسنسیو ضرورت خرید امباپه را کمرنگ کرده است. باشگاه میداند که باید روی بازیکنان جوان سرمایه گذاری کند اما این هزینه برای امباپه چیزی جز تحقیر و تخریب برای آسنسیو ندارد. سال 2014 مارکو با 4 میلیون آورده شد و اکنون در کنار امباپه و دمبله جز 3 ستاره آینده دار دنیاست.

رئال مادرید به فوراورد درنده و جاه طلب نیاز دارد فقط در صورتی که رونالدو عقب نشینی کند یا از باشگاه برود. تا آن زمان اوست که دیکته میکند که در کنارش بازی کند. کین، اوبامیانگ و موراتا و یا هرکسی دیگری فکر میکنید باید با شرایط گفته شده تطبیق داشته باشد.

تاکنون معلوم نیست که بی بی سی تا کی دوام خواهد آورد و با وجود تمام گفته ها باید دید که این فصل عملکرد آنها چگونه خواهد بود. در حال حاضر اوردن ستاره ایی دیگر ممکن است هزینه ای برای تیم به ارمغان بیاورد که غیرقابل جبران باشد.