با شکست سنگین رئال‌مادرید مقابل آژاکس، پایان یک عصر طلایی به سیاه ترین شکل ممکن به وقوع پیوست. شکست پادشاه اروپا مقابل جوان‌هایی که شاید بعدها در قامت یک ستاره در عالم فوتبال ظاهر شوند اما در حال حاضر چیزی به جز استعدادهای در انتظار شکوفایی نمی‌توان نامیدشان. شاید اگر ادعا کنیم با صعود رئال، با آن بازی بی‌روح و کسل کننده عدالت زیر سوال می‌رفت پربیراه نگفته ایم. جوانان باانگیزه تن‌هاگ، مقابل شبحی از شوالیه های شکست ناپذیر اروپا درخشیدند و نورشان بدجوری توی چشم کاپیتان راموس زد که با وجود این‌که خیلی هم از حذف عجیب بارسلونا مقابل رم در فصل گذشته نگذشته بود، فراموش کرده بود فوتبال غیرقابل پیش‌بینی ترین پدیده دنیاست و تا لحظه دمیده شدن سوت پایان بازی، نباید خود را از پیش برنده دانست و با فکر به بازی نیامده، عمدا بازی کنونی را از دست داد.
اما چه شد که این سناریوی تراژیک برای مادریدی‌ها رقم خورد؟ شاید به عنوان یک دنبال کننده جهان فوتبال، اگر تنها کمی و فقط کمی هم تیزبین باشید، ابتدای فصل متوجه می‌شدید که وقتی بازیکنی از تیم جدا می‌شود که سالی بیش از 50 گل تضمین شده به حسابتان کنار می‌گذارد، ازجمله سالی حدود 15 گل در همین لیگ قهرمانان اروپا، و به جای او بازیکنی در حد سالی 10 گل به ترکیب تیم اضافه نمی‌کنید یک جای کار لنگ می‌زند. رئال در همان فصل نقل و انتقالات تابستانی قائله را به بزرگان اروپا باخت. جایی که همه ترکیبشان را قوی کردند و رئال در ادامه سنت عجیب مدیرش، ترکیبش را ضعیف کرد. یادمان نرود زمانی که رئال با زیدان قهرمان لالیگا شد چه نیمکت غنی از مهره ای داشت. په‌په، خامس، موراتا، دانیلو، کواچیچ و خیلی اسم های در شان رئال‌مادرید در انتظار داشتن دقایقی اندک روی نیمکت بی‌تاب بودند. اما با خیال ساختن استادیومی مجلل، رئال فصل به فصل و پنجره به پنجره ستاره هایش را از دست داد و نقطه اوج این ماجرا از دست دادن اسطوره بی‌بدیل باشگاه کریستیانو رونالدو بود. جدا از این که کریستیانو -که احساس می‌کرد در باشگاه احترامی ندارد- تا چه اندازه برای گرفتن تصمیم جدایی محق بود، اشتباه بزرگ تر قطعا از سوی فلورنتینو پرز صورت گرفت که هیچ جانشینی برای او در نظر نگرفت. عجیب تر اینکه در نقل و انتقالات زمستانی با تمامی آمار های منفی ثبت شده در امر گل‌زنی برای رئال مادرید، دوای درد های تیم را بازیکنی دید که حتی درنظر سرمربی آرژانتینی تیم در حد نشستن روی نیمکت هم نبود: براهیم دیاز! شاید فقط یک مهاجم زهرآگین، یک مدافع میانی تنومند، ممکن بود از فاجعه تمام شدن فصل بدون جام در این مقطع سال و با سه شکست متوالی در برنابئو جلوگیری کند. اما رئال فعلی بیشتر شبیه به مهدکودک شده تا معبد اسطوره ها.
اما این مهم که رئال باید برای ترکیبش ستاره بخرد بیشتر از یک غرولند هواداری، بخشی از هویت این باشگاه پرافتخار است. شاید عجیب باشد اما رئال با ستاره هایی در سطح جهانی، سلطه اش را به فوتبال اروپا تحمیل کرده و نه چیزی به جز آن. گواه آن هم بررسی تاریخ باشگاه است. در 5 دوره قهرمانی متوالی وایکینگ‌ها در اروپا، تیم پر بود از ستاره های بین‌المللی نظیر دی‌استفانو، پوشکاش، ریموند کوپا و … اما قهرمانی ششم به مذاق هواداران بیشتر خوش آمد. زیرا در قهرمانی سال 1966 ترکیب تیم کاملا اسپانیایی بود. همین امر باعث شد تا رئال از فلسفه همیشگی اش دوری کند و در یک بازه زمانی طولانی، از خریدن ستاره های نام‌آشنایی چون کرویف، مارادونا، پلاتینی و .. دست بکشد و همین باعث شد یک فاصله 32 ساله، بین قهرمانی ششم و هفتم بیفتد. البته در این بین رئال در سال 1981 به فینال رسید که در آن زمان کونینگام انگلیسی تنها غیربومی این تیم محسوب می‌شد در نهایت هم نتیجه آن چیزی جز شکست در فینال مقابل لیورپول نبود. اما قهرمانی هفتم با چه ترکیبی بدست آمد؟ رئال حدفاصل سال های 1996 تا 2000 با اسپانیایی بودن فاصله گرفت و دوباره به فلسفه همیشگی‌اش یعنی خریدن ستاره هایی در قواره بین‌المللی به فینال رسید و در آن فینال، ترکیب تیم را بازیکنانی چون پانوچی(ایتالیا)، روبرتو کارلوس(برزیل)، بودو ایلگنر(آلمان)، فرناندو ردوندو(آرژانتین)، کارمبو(فرانسه)، کلارنس سیدورف(هلند)، میاتوویچ و داور شوکر بدست آورد. یعنی با یک حساب سر انگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که به جز قهرمانی ششم، همه 12 قهرمانی دیگر در اروپا برای رئال به لطف ستاره های خارجی بدست آمده است. این یعنی همان هویت باشگاه پرافتخار رئال‌مادرید. همان‌طور که باشگاهی مثل بایرن مونیخ را به ماکتی از تیم ملی آلمان می‌شناسیم و خرید ستاره های بوندسلیگا معادل با بایرن مونیخ بودن است. حالا فلورنتینو پرز از امر ساختن رئالی بین‌المللی، به بهانه ساختن استادیومی باشکوه فاصله گرفته و با تضعیف ترکیب تیم، نوعی اقتصاد مقاومتی

را پیش گرفته تا از پس هزینه های آن بربیاید اما نتیجه آن چیزی به جز تضعیف کهکشانی‌ها نخواهد بود.
با یک نگاه ساده به ترکیب تیم افول ستون های سه قهرمانی متوالی اروپا کاملا واضح است. تونی کروس، رافائل واران، کاسمیرو، مارسلو، کارواخال و حتی مودریچ، نیمی از مهره های قابل اتکای سال های پیش نیستند و این یعنی تیمی که با 4 قهرمانی در 5 سال پادشاه مطلقه اروپا بود نیاز به پوست اندازی دارد. تاریخ این باشگاه به ما می‌گوید رئال‌مادرید، شاید خم شود اما نمی‌شکند. قوی سپید به ققنوس خفته در خاکستر می‌ماند و دیر یا زود دوباره برمی‌گردد تا برگ جدیدی در دفتر افتخاراتش را سیاه کند. اما همین سال بعد یا زمستانی طولانی در پیش است؟ بلاشک نقطه عطف این بازگشت تابستان پیش رو خواهد بود. تابستانی تعیین کننده برای کهکشانی‌ها که تعیین می‌کند آن ها همین فصل آتی به عرصه قدرت نمایی باز‌می‌گردند یا باید برای اوج‌گیری‌شان سال ها در انتظار بمانیم.
امیرحسین آقایی