مرجع خبري رئال مادريد : خانه ای که خامس در ایباگه در آن رشد کرد، شبیه به یک محله کاملا تجاری شده است که در آن انواع بستنی فروشی ها و داروخانه ها را می توان مشاهده کرد.

پلاک 21 از کوچه آرکاپرایسو ، خانه ایست که زمانی خانه خامس و خانواده اش بود. این محلقه نسبت به زمانی که پیلار ، مادر خامس به همراه او در آن جا زندگی می کرد خیلی شلوغ تر شده است. ماشین زیادی از این محله رد نمی شود اما سر و صدا خیلی زیاد است. در مقابل این خانه در حال حاضر یک مرکز خرید قرار گرفته است. کمی آن طرف تر هم زمین تنیس را می توان مشاهده کرد.

در این خانه که نمایی زرد دارد، کل خانواده پیلار زندگی می کرده اند : والدینش ، مریم و السیدس و برادران و خواهرانش : آدریانا ، پاتریشیا، ماریو و آندرس. در طبقه اول آشپزخانه، هال، حیاط ، پارکینگ و حمام را می توان مشاهده کرد. در طبقه دوم چهار اتاق خواب و یک سرویس بهداشتی وجود دارد. عمه بازیکن شماره 10 رئال می گوید:” ما خانواده ای متواضع و سختکوش هستیم. ما برای قاشق هایی از جنس نقره ساخته نشدیم.” و این را می توان از ظاهر اتاق به خوبی مشاهده کرد.

خامس گاهی در کنار مادرش می خوابید و گاهی در کنار عمه پاتریسیایش. از اتاق عمه اش می توانست تمرینات باشگاه تولیما را ببیند.

خامس در آن زمان به عنوان پسربچه ای با موهای بلوند شیفته فوتبال بود. روزی خورخه لوئیز برنال ، مربی تیم بلیما به خانه آنها می آید و از مادر بزرگ خامس می خواهد که اجازه فوتبال بازی کردن او را بدهد. خامس در آن زمان تمرینات این تیم را از طریق بالکن می دید و آن را تقلید می کرد.

1406475361_extras_mosaico_noticia_4_g_0

البته فوتبال همیشه با خامس بود. پدرش خامس ویلسون و عمویش آرلی آنتونیو بازیکنان حرفه ای بودند. البته او نتوانست فوتبال را از پدرش ویلسون یاد بگیرد چرا که او خیلی زود از مادرش جدا شد اما خون فوتبالی در رگش جاری بود.

خوان کارلس رسترپو، پدر خواننده خامس و مادرش پیلار در دیاموند با هم مواجه شدند. مادر خامس مسئول پر کردن کامیون های سیمانی بود و پدرخوانده اش هم مهندس ساختمان.

بالاخره روزی پدر خامس تصمیم گرفت که لباس دپورتس تولیما را به تن این بازیکن کند و او را به استادیوم ایباگه ببرد تا بازی این تیم را از نزدیک ببیند.

خامس به چیزی جز توپ نمی اندیشید. او فقط می خواست توپ زرد را بغل کند ، جلوی در بایستد تا مادر بزرگش او را به پارک ببرد و فوتبال بازی کند. البته او به هر پارکی نمی رفت : یک پارک دز نزدیکی خانه آنها بود که با کمک پایه های سبد بسکتبال در ان می شد “گل کوچیک” بازی کرد.

خامس با موهای بلندش در کوچه پس کوچه های ایبگه بزرگ شد. او به مرور تصمیم گرفت که موهایش را از حالت ” لخت” بودن در بیاورد و ژل بزند. به مرور رشد کرد و گل زد و پای چپ قدرتمندش را نشان داد. او بیشتر با بچه هایی بازی می کرد که هفت سال از خودش بزرگتر بودند.