مرجع خبری رئال مادرید : توماس رونکرو سردبیر نشریه آس در مورد پیروزی رئال مادرید در سن سیرو نوشت.

بازیکن گالیشیایی طلایی
لوکاس وازکز طورری پیراهن رئال مادرید را می پوشد که انگار این پیراهن به پوستش چسبیده است. در تابستان درها را به روی رفتنش باز کردند و پس از صحبت با زیدان (که همیشه به او اعتقاد داشته) تصمیم گرفت که بماند و تا جایی که می تواند به تیم کمک کند، مثل همیشه که همین کار را کرده است. در سن سیرو رهبر اولین برد رسمی رئال مادرید مقابل اینتر در استادیوم تاریخی سن سیرو بود هر چند که برای ما خبری از طلسم نبود چرا که چهار سال پیش در همین استادیوم اوندسیما را بردیم. در همان بازی لوکاس اولین پنالتی را با خونسدری بی نظیری زد. تصور می کنم که در تعطیلات تابستان با خانواده اش به میلان برود تا از سن سیرو بازدید کند چرا که آن جا خانه دومش است.

ناچو و لوکاس
از تمجید از این دو محصول آکادمی خسته نمی شوم. دو بازیکن اهل آلکالا و گالیشیا تقریبا روی هم 30 ساله هستند (مدافع در ژانویه 31 ساله می شود و وینگر 29 ساله است) اما طوری بازی می کنند که اگار هنوز دو کودک در والدبباس هستند. عطش، رفتار و جدیت. با این ها می توان تا آخر دنیا رفت و نیازی به بلیت برگشت هم نیست. ناچو پنالتی را گرفت تا به کونته نشان بدهد که نظم گاهی ارزش چندانی ندارد. لوکاس با شوتی که به تیرک خورد، هندانوویچ را تبدیل به مجسمه کرد و بعد از آن به رودریگو گوئس پاس گل داد تا بازیکن برزیلی در تورنمنت محبوبش گل پیروزی را بزند. بچه ها، شما خیلی بزگر هستید.

بدون سرجیو، کاسمیرو و بنزما
مثل این است که یک بندباز، بند خود را نداشته باشد. آنها کمربند اطمینان رئال مادرید بودند که جایشان خالی بود. نبود رهبر خط دفاعی تیم یعنی راموس، دیوار محافظ در خط هافبک یعنی کاسمیرو (که کار را از روی نیمکت آغاز کرد چون به علت کرونا در دو هفته اخیر عادی تمرین نکرده بود) و مهاجم هدف تیم یعنی بنزما که روی کل بازی هجومی نقش دارد، خیلی مهم بود. اما همان طور که مودریچ پیش از بازی گفت، این نباید توجیه باشد چرا که رئال مادرید همیشه برای برد حرکت می کند. لوکا، تو هم این را می دانی. بازیکن کروات بی نظیر بود. در سن 35 سالگی طوری بازی می کند که انگار 25 سال سن دارد. چطور می شود که هنوز قراردادش تمدید نشده باشد؟

به یاد دیگو
هرگز انکار نکردم. همیشه اعتراف کرده ام. فقط یک بار در عمرم بارسا را تحسین کردم و آن هم به خاطر دیگو مارادونا بود. بی تردید بزرگترین بازیکنی است که به عمرم دیده ام (پدرم می گوید که دی استفانو کامل تر بود اما سنم نمی رسید که او را ببیند) 23 ژوئن 1983 فینال لیگ کاپ را به یاد می آورم. برنابئو پر شده بود. رئال مادرید به دروازه بارسا فشار می آورد اما روی ضدحملات، لوبو کاراسکو به مارادونا پاس داد و او نیز 45 متر به سمت دروازه آگوستین حرکت کرد، دروازه بان رئال که دو متر قد داشت. مارادونا به دروازه بان گالیشیایی نزدیک شد. گل حتمی به نظر می رسید اما ساندوکان مدافع رئال سخت دوید تا جلوی شوت را بگیرد. مارادونا منتظر ماند و او را دریبل زد و  دروازه خالی را با یک ضربه آرام باز کرد.من با دوستانم در خیابان پدر دامیان بودم و همه ما تشویقش کردیم. در آن لحظه فراموش کردیم که طرفدار چه تیمی هستیم و رقابت را از یاد بردیم. این یک تحسین صادقانه برای یک فوتبال ناب و یک اثر هندری بود. خداحافظ تا همیشه، دیگو.