در چند هفته گذشته یکی از تلخ ترین دوره های رئال را شاهد بودیم. اینکه بنزما یا حتی ایکر مقدس در برنابئو هو شدند و سوتهای اعتراضی بلند و بلندتر شدند تنها یک دلیل داشت. اینجا مادرید است و سطح توقعات بسیار بالا، در حقیقت بالاترین سطح توقعات ممکن در فوتبال جهان مربوط به برنابئو است. مطمئن باشید که یک برد با گلهای کم در مقابل بازل هم شاید کارساز نمی بود و باید 5 گل بزنی تا فشارها از روی تو برداشته شوند. توقف در برابر اتلتیکو، آن هم نه یک بار، اصلا قابل قبول نیست. البته برد اتلتیکو در فینال لیسبون جایگاهی دارد که با هیچ باختی قابل مقایسه نسیت. به قول محمدرضا احمدی که در مورد بازی دوستانه آلمان و آرژانتین گفت که آن برد کجا و این برد آرژانتین کجا. این نتایج در برابر اتلتیکو اصلا قابل قیاس با فینال دسیما نیست. چند نکته بسیار مهم که در این نتایج ضعیف وجود دارد را بازگو می کنم. اول اینکه نقاط ضعف تیم همین اول فصل مشخص می شود نه در انتهای راه که زمان نتیجه گیری است. بازیکنان جدید و جوان با جو ورزشگاه در ابتدای فصل آشنا شده، در نتیجه در ادامه راه اگر مجدد تیم نتیجه نگیرد و انقادات باز گردند، فشار کمتری را حس خواهند کرد. این اتفاقات را می توان به گونه ای با واکسینه کردن تیم توصیف کرد. هواداران و مطبوعات نیز متوجه می شوند که با چند نتیجه بد متوالی همه چیز از دست رفته نیست و ممکن است حریف بعدی به بدترین شکل ممکن قربانی شود، لذا سطح انتقادات بسیار تلطیف می شود که بازهم به نفع کل تیم است.

یکی از دستاوردهای این اتفاقت بد، انگیزه بالای تیم برای برد با تعداد گل بالا بود که در بازی با بازل دیدیم. فارق از همه این صحبتها شاید بد نباشد که نگاهی به اتفاقات چند هفته اخیر تیم داشته باشیم. پس از آنکه کروس و جیمز و ناواس به تیم اضافه شدند، حرف و حدیثها در مورد دی ماریا با رفتن وی به منچستر به ظاهر پایان یافت اما امان از بازی دوستانه ملی آرژانتین، جایی که ال فیدئو گل ها را ساخت و در آخر گل زد. در این بین البته صحبتهای بزرگان تیم مانند کاپیتان گوتی عزیز و حمایت وی از این اتفاق، کمی آرامش را برایمان به ارمغان آورد. اتفاق دیگر رفتن ژابی آلونسو به آلیانتس آرنا بود. این انتقال زمانی صورت گرفت که باشگاه زمانی برای فکر کردن و تصمیم گرفتن نداشت. البته حرکت ژابی نیز شایسته نبود زیرا وی به اصلی ترین رقیب اروپایی رفت و برایش جایگزین مناسبی وجود ندارد. یک خبر تکراری مصدومیت مجدد خدیرا بود. اینکه چگونه می توان همه این اتفاقات را با هم و یکجا تحلیل کرد کار آسانی نیست اما به شخصه معتقدم که کارلو بهترین تحلیل را انجام داده و بهترین نتایج حاصل کار وی خواهد بود.

اگر بتوان دو نقل و انتقال کروس و ژابی را در یک راستا قرار دهیم و آن را به مثابه یک جنگ بین دو رقیب قلمداد کنیم قطعا برنده این رخداد رئال خواهد بود، زیرا بازیکن آلمانی تنها 24 سال سن دارد و روزهای خوب بسیاری پیش روی وی خواهد بود اما ژابی آلونسو در بهترین حالت ممکن سه نیم فصل برای بایرن خوب عمل می کند و پس از آن باید به دنبال جایگزین وی بود. اینکه گفته می شود کروس کند است به نظرم خیلی قابل قبول نیست زیرا پستی که وی در آن بازی می کند نیاز به بازیکن سریع ندارد لذا بهتر است در مورد وی گفته شود که بیشتر در کارهای دفاعی به تیم کمک کند وگرنه پاسهای بلند وی در سطح ژابی آلونسو هست. آمدن جیمز و رفتن دی ماریا اتفاقات دیگری بود که رخ داد. به شخصه اصلا دوست نداشتم که دی ماریا از تیم جدا شده و جیمز به تیم اضافه شود. البته صحبتهای اخیر مبنی بر دستمزد نجومی مد نظر دی ماریا مرا به این نتیجه رساند که رفتن وی از تیم خیلی به نفع همه ما بود تا به ضررمان. در اینکه جیمز هنوز کار خاصی را در حد نام رئال انجام نداده شکی نیست (البته بجز در بازی با بازل) اما روند پیشرفت وی و کارهایی که در این چند هفته انجام داده نوید روزهای خوب زیادی را می دهد. اینکه دائم تلاش می کند پاس گل بدهد (البته توپهایی که گل نشدند)، تلاش برای گلزنی و … همه و همه نشان دهنده آینده خوب وی در مادرید را می دهد اما هنوز در سطح بالایی ظاهر نشده. عملکرد بیل و بنزما هم با نوساناتی همراه بوده. در اینکه بنزما نور چشمی سرمربی و رئیس باشگاه است شکی نیست. اما چند ماه بود که از وی گل ندیده بودیم. اصولا گلزن خوبی نیست اما اگر بازیش بگیرد همه کار می کند، ولی حیف که در حال حاضر در دوران افول به سر می برد. بیل فردی است که در غیاب رونالدو باید رهبر تیم باشد. البته در چند مسابقه این وظیفه را به خوبی انجام داد اما در چند هفته اخیر فراز و نشیب زیاد داشته که برای گران قیمت ترین بازیکن تاریخ اصلا اتفاق خوبی نیست.

در نقطه مقابل کل رئال مادرید تنها یک نفر وجود دارد. کریس رونالدو. حتی زمانی که به لحاظ بدنی در اوج نیست بازهم موثر عمل می کند، بار تیم را یک تنه بر دوش می کشد و باید چه اتفاقی در کل عالم هستی رخ دهد تا وی یک موقعیت خوب گلزنی را هدر بدهد. گفته وی نیز بسیار به جا است. اگر در زمان باخت ها طرفدار تیم نیستیم پس بهتر است در زمان بردها هم طرفدار تیم نباشیم (این را در ابتدا به خودم و سپس به شما عزیزان گوشزد می کنم). این حرف اصلا و ابدا به معنی عدم نگرانی نیست.

سلمان پارسا