رئال مادرید و بارسلونا بدون شک بهترین و زیباترین دوئل های تاریخ را با هم در سالهای اخیر تجربه کردند که در اوایل کفه ترازو به نفع بارسا و بعد از آن تا به الان به نفع رئال مادرید بوده است.اما سوال این است که این دوئلها با آن کیفیت بی نظیر سالهای قبلش ادامه خواهند داشت؟

جواب به سوال بالا قطعا منفی خواهد بود به خصوص بعد از باخت 7-0! بارسا به بایرن که هم کیفیت بارسا را زیر سوال برد هم الکلاسیکو را.شاید حرف زدن از دوئل رئال و بایرن در اروپا و مقایسه امار گلزنی این دو تیم در لیگ هایشان جذاب تر باشد.سوال جدید این است که باز کیفیت به الکلاسیکو ها بر میگردد؟ به عبارت دیگر بارسا اوج خواهد گرفت؟

جواب این سوال هم به احتمال زیاد منفی خواهد بود به خصوص تا 3-4 سال آینده اما چرا؟جواب این چرایی و دلیل اینکه این مقاله نوشته شد در اصل به خاطر حرف هایی بود که از دوستان بارسایی میشنیدم و هم اینکه خواستم مقایسه ای بین رئال و بارسا انجام شود ولی مهمترین آنها ارج نهادن به افرادیست که افکار بزرگ دارند.

جواب این چرایی این است که رئال مادرید خیلی بیشتر از یک تیم بهتر نسبت به بارسلونا دارند که همین تضمین کننده کیفیت بالاتر رئال در سالهای آینده است فقط کافیست ببینیم این رئال چگونه شکل گرفته و چه عواملی دارد که حتی مربیان بزرگی مثل انجلوتی را حیرت زده میکند و از طرف دیگر بارسا چه وضعیتی دارد که هر سال بدتر میشود؟

سال 2002-2009

رئال در سال 2002 باز هم برای سومین بار در 5 سال اخیرش قهرمان میشود. اما بلافاصله بعد از آن فاجعه رخ میدهد.دلبوسکه اخراج میشود و عناصر کلیدی چون ماکله له از رئال میروند.بعد از این سال فاجعه برای رئال تازه شروع میشود.رئالی که یک مدعی قهرمانی شناخته میشد حالا نمیتواند از مرحله یک شانزدهم بالاتر برود و توسط تیم هایی نظیر ا اس رم و لیون تحقیر میشود تا جایی که رئال به سید دوم سقوط میکند و فقط منتظر یک ناجی میگردد که حداقل تیم را از یک شانزدهم بالاتر ببرد.اما فاجعه بارتر وجود بارسایی است که در اروپا دلبری میکند و دل افرادی چون بلاتر و پلاتینی را میبرد.بارسا در اوج است و رئال در بدترین دوران تاریخش!

شاید این سوال که چرا رئال با دست خودش یک تیم قهرمان را با دست خودش نابود کرد برای همیشه مثل یک راز باقی بماند و باعت اختلاف نظر بین رئالی ها  شود؟ اما شاید بتوان با شناختی که از جاه طلبی پرز پیدا کرده ایم ( مثل پروژه جزیره رئال یا استادیوم با نمایی جدید) جوابی برای این سوال پیدا کنیم.رئال وقتی در اروپا اقایی میکند احتمالا به فکر ساخت تیمی ماورایی با بازیکنانی افسانه ای میافتد که حتی لیست بازیکنان رئال تیم حریف را قبل از بازی خلع سلاح کند!تیمی که بعدها بتوان راجبش به بچه ها داستان گفت!رئال مادرید دیگر حتی به بوگاتی هم راضی نیست میخواهد برای اولین بار هواپیما بسازد!

اما رئال مادرید به عنوان اولین تیمی که قرار است در تاریخ چنین تیمی را بسازد از مشکلات آن بی خبر است.مشکلاتی نظیر حاشیه تیمی و توجه شدید مطبوعات به نتایج رئال و حساسیت به رقم های پیشنهادی رئال به بازیکنان و نفوذ افراد سود جو و روزنامه ها به تیم؛علاوه بر اینها باید ناشیگری مدیران رئال در برخورد با بازیکنان ( مثل فیگو و هیرو) و عقد قرارداد ها ( مثل اوون و مربیانی مثل لوپز کارو و … ) را هم اضافه کرد که نه تنها باعث چند دستگی رختکن رئال شد بلکه اعتماد به نفس و حرفه ای گری ابتدایی تیم را تا زمان امدن کاپلو کاملا از بین برد.

تیمی که قرار بود هواپیما شود کاملا از هم پاشید و عناصر اصلی ان نظیر زیدان خداحافظی کردند اما مشکلات آن به افرادی منتقل شد که قرار است تیمی در هیبت اژدها بسازند.بازیکنانی نظیر راموس و کاسیاس و په په و مارسلو و البته هیگوایینی که بدون انکه اشتباهی از آنها سر بزند مجبور به تحمل فشار های طاقت فرسای روانی و مطبوعاتی شدند.هیچ کس اشک های کاسیاس در بازی با لیورپول و عصبانیت راموس در باخت 5-0 با بارسا را از یاد نبرده است.

اولین درسی که این بازیکنان باید زیر نظر کاپلو می آموختند حرفه ای گری ابتدایی مثل اتحاد و عشق به پیراهن تیم بود اما مهمترین آنها نا امیدی تا ثانیه های اخر بود.درس بعدی در زمان شوستر داده شد که تعریف های بی جا از رئال باعث خواب خرگوشی رئال و اوج گرفتن بارسا با گواردیولا بود رئال مادرید متوجه شد که تعریف روزنامه ها الزاما به خاطر خوب بودن تیم نیست شاید به خاطر افول موقتی تیم های دیگر باشد چون در آن سال رئال هنوز از مرحله یک هشتم بالا نرفته بود و در خانه از ا اس رم بحران زده 4 گل خورده بود که نشان از عدم رشد کافی رئال میداد.

وقتی پرز به رئال بازگشت روحی تازه به رئالی که 6-2 به بارسا و 4-0 به لیورپول باخته بود دمید.خرید هایی نظیر رونالدو و کاکا و الونسو به رئال امید و کیفیت داد.اما تا وقتی شخصیت رئال رشد نکرد این خرید ها فقط یاداور کهکشانی های اول بود پس کاملا طبیعی بود رئال با پلگرینی نتیجه نگیرد.

سال 2010 تا به الان

از زمان ورود مورینیو پازل رئال کامل میشود و آخرین درسی که آموخته میشود جنگندگی و عادت به پیروزی و مهمتر از همه قدم به قدم و بازی به بازی پیش رفتن است. به علاوه به مدیران هم میفهماند مربی مهمتر از روزنامه هایی مثل مارکا است و قبل از خرید بازیکن مربی باید در جریان باشد.بالاخره طلسم شکسته میشود و رئال بالاخره به نیمه نهایی میرسد و کوپا را از ان خود میکند.موفقیت ها بعد از ان به رئال سرازیر میشود و اعتبار و اعتماد به نفس از دست رفته به رئال برمیگردد و حالا آنجلوتی ان را کامل میکند.

متون بالا یاداوری خاطرات نیستند بلکه نشان دهنده روند شکل گیری رئال مادرید و شخصیت بازیکنانی نظیر راموس هستند که انسان را وادار به احترام میکنند.نسلی برآمده از سنگ و هزاران هزار اتفاق.پس کاملا طبیعیست انجلوتی از تمرکز و جدیت بازیکنان در هر بازی ابراز شگفتی کند و همین طور کاملا طبیعی است بازیکنی مثل راموس تا دقیقه 93 امید داشته باشد (در حالی که نگرانی در چهره ابر بازیکنی مانند رونالدو مشهود بود) و بتواند کاری کند که آب سرد بر پیکر اتلتیکویی ها بریزد چون این بازیکنان بر امده از نسلی هستند که سنگین ترین فشار ها و انتقادها را تحمل کرده اند و مجبور به رقابت با تیمی شدند که در تاریخ خود بهترین بودند.(یاداوری از تقابل راموس و نویر وانتقام راموس برتری ذهنی بازیکنان رئال را به وضوح نشان میدهد.)

علاوه بر موارد فوق باید تجربه مدیران رئال را در جذب بازیکن هم اضافه کرد فقط کافیست مقایسه ای بین خرید های رئال با هر تیم دیگری در دنیا انجام دهیم.به نظر میرسد رئال توانست از چالشهایی که برای ساخت ابر تیم در نظر داشت به موفقیت برسد و حالا توانایی لازم برای ساخت هواپیما در اختیار رئال است هر چند این کار مستلزم سقوط هایی بودند که باعث خنده کوتاه قامتان به رئال گردید.

اما در سویی دیگر تیمی است که این نسلش با کمترین انتقادات اوج گرفت .زیرا فقط کافی بود هماهنگی که از زمان کودکی با هم داشتند حفظ کنند و به عبارت دیگر زمان و مکان شکل گیری این تیم ،لاماسیا، دور از چشم منتقدان بود و از طرفی به خاطر تکیه بیش از حد به این نسل بارسا از جوان سازی تیم غافل شد و حالا به مشکل اساسی برخورد کرده اند.مشکلی که به خاطر شعارشان و زخم زبانشان در سالهای پیش به رئال نه میتوانند خرید های گران خود را توجیه کنند و نه توانایی خرید خوب را دارند و از طرفی چشمه لاماسیا هم خشک شده است و بازیکنی برای معرفی ندارند.پس میتوان انتظار داشت اولا بازیکنان بارسا توانایی بازگشت بعد از افتشان را نخواهند داشت( بر خلاف کاسیاس و مارسلو و ….)مثل رونالدینیو و پیکه و احتمالا مسی!!! و ثانیا بارسا توانایی بازسازی خوب تیمش را نخواهد داشت .بنابراین فعلا باید شاهد الکلاسیکو های یک طرفه باشیم که قطعا به ضرر رئال هم هست چون فقط یک بارسای خوب به پیشرفت رئال کمک خواهد کرد .

این مقاله را تقدیم میکنم به کسانی که رویا های بزرگ در سر دارند و برای رسیدن به آن به استقبال چالشها میروند!

Sxdead