مرجع خبری رئال مادرید : احتمالا شنیدید که ” کسانیکه از گذشته ی خود درس نمیگیرند محکوم به ضربه خوردن از آن هستند . ”

این اتفاق برای فلورنتینو افتاد . سه شنبه ی گذشته گرانقیمت ترین رئال مادرید تاریخ دومین شکست متوالی خود را متحمل شد . پس از شکست یک بر صفر مقابل بیلبائو که به قیمت از دست رفتن صدرنشینی لالیگا برای رئال تمام شد ، برای دومین بار در تاریخ ، رئال در یک بازی در سطح اروپا در برنابئو 4 گل دریافت کرد و بازی را 4-3 به شالکه واگذار کرد که باعث شد هواداران بازیکنان را هو کنند .

تیم انتقاد ها را برانگیخته . رئال مادرید در سال جدید هنوز در یک بازی هم خوب ظاهر نشده . مقصر اصلی نیز به نظر آنچلوتی است . کسی که حقوق میگیرد تا بهترین بازیکنان را انتخاب کند و به زمین بفرستد و سیستم و تاکتیک مناسب را به آن ها دیکته کند .

مساله ی خستگی تیم حائز اهمیت است . این بازی 43  ام رئال و بازی 33 ام شالکه در این فصل بود . مساله ی مصدومین نیز مهم است . به یک درجه ی هوشی بالا نیاز نیست تا بفهمیم رئال با سرخیو راموس و خامس رودریگز و مودریچ در ترکیب تیم دیگری است .

میتوان تقصیرات را به گردن بازیکنان انداخت . کاسیاس به تنهایی روی دو گل دریافتی ضعیف عمل کرد . هرچند رئال حذف نشدنش را مدیون عملکرد خوب او در دقایق پایانی بازی ست . آربلوآ و کوئنترائو با عملکرد ضعیفشان نشان دادند که چرا تا اینجای فصل به آن ها زیاد اعتماد نشده است . تونی کروس که به شدت خسته به نظر میرسید . کریم بنزما و بیل نیز منفعل و کم اثر بودند و هرچه کمتر به این مورد بپردازیم بهتر است .

همه ی این ها درست . اما به هر روشی حساب کنیم نمیتوان جناب مدیرعامل را در این معضلات بی تقصیر دانست . این دومین دوره ی ریاست وی در رئال است . اما به نظر میرسد که از دوره ی اول خود درسی نگرفته است . او همچنان به خرید بازیکنان با قیمت های نجومی پافشاری میکند . او در دوره ی اول ریاست خود پروژه ی کهکشانی ها را با خریدن لوییز فیگو از رقیب دیرینه (بارسلونا) آغاز کرد . سپس هر سال رئال میلیون ها خرج کرد و یک کهکشانی دیگر به ترکیبش اضافه کرد . زیدان (2001) رونالدو (2002) بکهام (2003) اوون (2004) و روبینیو (2005) . منتقدین گفتند که این روش غیر معقولانه ست و هزینه ها سرسام آور است . اما از نظر تبلیغاتی برای پرز بد هم نبود و او به خواسته هایش میرسید .

دقیقا همین شرایط در دوره ی دوم ریاست او نیز حاکم شد . با این تفاوت که به جای فصلی یک بازیکن کهکشانی هر فصل بیش از یک بازیکن کهکشانی خریداری میشد . در فصل اول دوره ی دوم (2009) آلونسو و رونالدو و کاکا و بنزما . کار به اینجا ختم نشد و فصل بعد (2010) اوزیل و دیماریا آمدند . سپس مودریچ (2012) و بیل و ایسکو (2013) و تونی کروس و خامس رودریگز (2014) . و همچنان رئال مادرید از نظر تبلیغاتی بزرگترین تیم دنیا به شمار میرود .

اگر کمی ریزبینانه تر نگاه کنیم ، در دوره ی 5 و نیم ساله ی اول پرز ، 2لالیگا ، یک چمپیونزلیگ و یک جام جهانی باشگاه ها به ارمغان آمد . هم اکنون و در دوره دوم ریاست وی که دقیقا 5 و نیم سال از آن گذشته است ، یک لالیگا ، دو کوپا ، یک چام جهانی باشگاه ها ،و یک چمپیونزلیگ حاصل کار بوده . بد نیست اما ایده آل هم نیست . آن هم در شرایطی گه 3 جام از این میان در 10 ماه اخیر کسب شده اند .

پرز در دوره ی دوم ریاست خود تاکنون با سه مربی همکاری کرده است . (پلگرینی ، مورینیو ، آنچلوتی) در حالیکه در دوره ی اول با 6 مربی همکاری داشته . (دل بوسکه ، کیروش ، کاماچو ، گارسیا رامون ، لوکزامبورگو و لوپز کارو ) . اما نکته اینجاست که تقریبا دل بوسکه به تنهایی تمامی موفقیت ها را به ارمغان آورد . در واقع سقوط آزاد رئال نیز با رفتن او آغاز شد .

او درحالی اخراج شد که رئال لالیگا را برده بود و در نیمه نهایی چمپیونزلیگ به یونتوس باخته بود . دل بوسکه نیز مانند آنچلوتی از ترکیبی ثابت استفاده میکرد و به سیستم چرخشی اعتقاد نداشت . پرز معتقد بود که او فوتبال نوین را ارائه نمیدهد . حرفی که گذرزمان غلط بودنش را ثابت کرد و دل بوسکه سال ها بعد جام جهانی و جام ملت های اروپا را برد . شاید هم فوتبال نوین تعریف دیگری داشت .

دوباره شاهد تکرار تاریخ هستیم . در آن زمان پرز بکهام را اضافه کرد و هیرو ، مورینتس ، کونسیسائو و از همه مهمتر ماکه له له را فروخت . دوتای اولی در اوج محبوبیت بودند . این کار توازن تیم را بر هم زد و تعادل از بین رفت . این هم بخشی از مصاحبه ی معروف او پس از این شاهکار تاریخی : ” جای خالی ماکه له له احساس نخواهد شد . 90 درصد پاس هایی که میداد رو به عقب یا به کنار بودند ! ”

حال میرسیم به زمان حال . تابستانی که گدشت دیماریا و آلونسو ، دو بازیکن مهم ترکیب از تیم کنار رفتند . در حالیکه در بردن چمپیونزلیگ نقش بسزایی داشتند . دیماریا رفت تا جا برای رونالدو و بیل بازتر شود . آلونسو نیز تنها یک فرمانده نبود . او دقیقا همان کاری را میکرد که به اصطلاح به آن “فوتبال ماکه له له ای ” میگویند . چه کسی جای این دو را گرفت ؟! دو هافبک تهاجمی یعنی خامس و کروس .

زیدان بعد ها پیرامون خرید بکهام و فروش ماکه له له گفت : ” مثل این است که ماشینی از جنس طلا داشته باشید و موتورش را بفرروشید ! ”

فلورنتینوی 2 تفاوت هایی نیز با اولی دارد . در این دوره او بیش از دوره ی اول پولش را خرج مربی بزرگ میکند . این میتواند یک برگ برنده هم برای مربیش باشد . پلگرینی از زمانیکه از چمپیونزلیگ حذف شد داشت روی یخ راه میرفت . با وجود این که 2 ماه ستاره ی تیمش رونالدو مصدوم بود و از نظر امتیازگیری در لالیگا دومین مربی برتر تاریخ باشگاه بود جای خود را به مورینیو داد . مورینیو نیز 2 سال توسط پرز تماما حمایت شد ولی وقتی اوضاع خوب پیش نرفت فرش از زیر پای او نیز کشیده شد . او برای رئال خیلی هم خاص نبود . حال نیز کارلتو سکان هدایت را بر عهده گرفته است . بر هیچ کس پوشیده نیست که با شرایط فعلی ، او فقط به خاطر قهرمانی فصل گذشته در چمپیونزلیگ سر پست خود ماندگار است .

اینکه مربی پول زیادی بگیرد اصلا جای انتقادی نیست . ولی وقتی این چنین خرج مربی میکنید ، باید ابزار لازمش را در اختیارش بگذارید و بگذارید کاری را که باید انجام دهد . وقتی هم که مربی بگوید به ماکه له له و دیماریا و آلونسو نیاز دارد به او اعتماد کنید .

برمیگردیم به دوره ی اول . وقتی از او درباره ی دلیلش برای فروش ماکه له له سوال شد برآشفت و گفت : ” او به درد رئال نمیخورد ” . مشکل اصلی رئال این است که فقط یک تیم ورزشی نیست . یک برند نمایشی است . این دلیل جدایی امثال آلونسو و دیماریاست .

اینکه شما یک دوره ریاست چنین باشگاهی را برعهده داشته باشید و پس از یک دوره ی تقریبا ناموفق ، دوباره فرصت کار در این باشگاه نصیب شما شود میتواند یک موهبت باشد . از اینجای کار به بعد ، کارنامه ی موفق یا ناموفق فلورنتینوی 2 را یک فاکتور خیلی مهم تعیین میکند . اشتباهاتی که در دوره ی اول ریاستش از آن ها درس گرفته است .

گابریل مارکوتی – espn