شور و اشتیاق و احساسات: از وقتی زین الدین زیدان جانشین رافا بنیتز در رئال مادرید شد تغییر در این سه مورد بسیار قابل توجه بود.

در چهار بازی تحت نظر زیدان، ستارگان رئال پرانرژی بودند و به گونه ای بازی می کردند که گویی از قید و بند رها شده اند، دلیل این موضوع هم رابطه نزدیکی است که تیم با زیدان دارد، چیزی که در مورد بنیتز هرگز وجود نداشت.

جاذبه زیدان و حس خوبی که تیم در حضور او دارد و همکاری خوب بازیکنان با او از مهمترین جنبه  های مربیگری زیدان در رئال مادرید تا به امروز بوده است.  اما نباید تغییرات کوچک ولی مهم تاکتیکی که پس از حضور زیدان در تیم ایجاد شده را نادیده بگیریم. اگر دقیق نگاه کنیم می بینیم که سیستم کنونی رئال مادرید با آخرین ماه های سال 2015 تفاوت دارد.

در ادامه، این تغییرات تاکتیکی را مورد بحث قرار می دهیم.

نظم و ترتیب در میانه میدان

این که بنیتز در رئال مادرید چه هدفی را دنبال می کرد مشخص و قابل فهم بود. تیمی که او هدایت آن را بر عهده گرفته بود تعادل خوبی نداشت و مرد مادریدی در تلاش بود تیمی کاملا متفاوت بسازد. تیمی که در میانه میدان پرانرژی تر و قدرتمندتر باشد و کنترل توپ بهتری داشته باشد.

اما تجربه نشان داد که دست یافتن به چنین هدفی دشوار است. بازیکنان رئال مادرید در مجموع، تمایلی به ایده های بنیتز نداشتند و می دیدند که مربی برای رسیدن به ترکیب ایده آل خود مدام دست به تغییر می زند. به علاوه، بنیتز که می دید سبک و سیاق مربیگری اش مورد انتقاد است گاهی اوقات بین اصول مربیگری خود و آن چیزی که رئیس باشگاه، هواداران و رسانه ها می خواستند گرفتار می شد.

به همین دلیل، در آخرین ماه های مربیگری او، رئال مادرید هویتی سردرگم داشت و این سردرگمی بیش از همه در میانه میدان خود را نشان می داد جایی که هیچ برنامه مشخصی برای آن وجود نداشت.

گاهی اوقات، او از ترکیب کارلو آنچلوتی در میانه میدان استفاده می کرد و تونی کروس را در قلب خط هافبک قرار می داد. در بعضی اوقات دیگر، کاسمیرو چنین نقشی را عهده دار می شد. گاهی هم یک هافبک چهارم در ترکیب قرار می گرفت. گاهی کروس یک هافبک دفاعی دیگر را در کنار خود در ترکیب داشت. یک بار نیز، بازیکن آلمانی در پست هافبک تهاجمی به کار گرفته شد. ایسکو و خامس رودریگز وظایف ثابت و مشخصی در تیم نداشتند و لوکا مودریچ از معدود بازیکنان ثابت در ترکیب بود.

نتیجه این بود که خط هافبک رئال مادرید علی رغم داشتن بازیکنان با استعداد نمی توانست به درستی عمل کند.

Real Midfield

اما حالا خط هافبک رئال مادرید تغییر کرده است.

زیدان از زمانی که سرمربیگری رئال را به عهده گرفت به سیستم آنچلوتی بازگشت. کروس را در قلب خط هافبک قرار داد و در هر چهار بازی ایسکو و مودریچ را در طرفین کروس قرار داد.

مسلما این برنامه مشخص و ثابت و بازگشت به سیستمی آشنا به کمک تیم آمده است. اما تغییرات کوچکی که در جایگاه مودریچ و ایسکو ایجاد شده نیز مهم و قابل توجه است.

از زمانی که کروس به رئال مادرید آمد، جایگاه مودریچ همواره در سمت راست خط هافبک بوده و زیر نظر زیدان، بازیکن کروات کمی عقب تر از جایگاه قبلی قرار می گیرد. در سمت چپ خط هافبک، ایسکو مانند یک رابط عمل می کند و بین پست شماره 10 و فضای خالی بین مارسلو و کریستیانو رونالدو در سمت چپ مدام در حرکت است.

البته باید این را در نظر گرفت که رئال مادرید تا کنون زیر نظر زیدان بازی های نسبتا آسانی را داشته است اما تغییرات ظریفی که در میانه میدان ایجاد شده باعث شده خط هافبک رئال مادرید به طرز قابل توجهی بهتر از آخرین ماه های سال 2015 عمل کند.

نقش های مشخص بازیکنان در خط حمله

هدف بنیتز از همان ابتدا مشخص بود: ساختن تیم حول محور بیل (البته به جای هدف بنیتز می توان گفت هدف رئیس باشگاه، فلورنتینو پرز).

در هفته های ابتدایی فصل، بازیکن ولزی همان گونه که دلش می خواست نقشی آزاد و مرکزی را بر عهده گرفت و سیستم رئال مادرید از 3-3-4 به 1-3-2-4 تغییر کرد و پویایی خط حمله به شدت تحت تاثیر قرار گرفت.

اما خیلی زود مشخص شد که چنین ساختاری نامتوازن و غیرماهرانه است. بیل از پست هافبک هجومی به جلو حرکت می کرد. از سمت چپ، کریستیانو رونالدو به مرکز می آمد و علاوه بر بیل و رونالدو، کریم بنزما نیز از قبل در همان جا حضور داشت. نتیجه این بود که هر سه نفر در نهایت در یک مکان قرار می گرفتند. مهاجمانی که در بال راست قرار می گرفتند – مانند ایسکو و خامس – نیز تمایل داشتند از سمت راست به وسط حرکت کنند زیرا آن ها در حقیقت هافبک هجومی به شمار می روند.

این یعنی سیستم رئال مادرید بیش تر 4-2-4 بود و بین خط هافبک و خط حمله ارتباط خوبی وجود نداشت.

اما اکنون، سیستم رئال مادرید بیش تر شبیه به شکل زیر است و تعریف بهتری از نقش هر یک از مهاجمان وجود دارد.

Line-up

در حقیقت، با بازگشت بیل ( و در غیاب او خامس) به سمت راست، خط حمله رئال مادرید دیگر به گونه ای نیست که گویا مهاجمان تیم در حال رقابت با یکدیگر برای به دست آوردن فضا و برتری هستند.

رابطه خط هافبک و خط حمله نیز توسط ایسکو برقرار می شود. ایسکو می تواند از سمت چپ به مرکز متمایل شود و آزادی داده شده به مارسلو باعث می شود که جناح چپ خالی نماند.

آزادی مارسلو

مارسلو از زمان پیوستنش به رئال مادرید همواره یک دفاع چپ بوده که تمایل و هوش زیادی برای شرکت در کارهای تهاجمی داشته است. تغییرات ایجاد شده توسط زیدان باعث شده که او با آزادی و اختیار بیش تری نسبت به زمان حضور بنیتز رو به جلو حرکت کند.

یکی از تغییرات اساسی که در دوران بنیتز در تیم دیده شد نحوه مالکیت و کنترل توپ بود. تیم آنچلوتی تیمی بسیار تکنیکی بود و شیوه بازی آن ها چیزی شبیه به بارسلونا بود. وقتی بنیتز هدایت رئال را عهده دار شد از تیمش خواست تا سریع تر بازی کنند به این معنی که مالکیت توپ را به حریفان بدهند و به دنبال توپ گیری باشند و پس از آن حمله کنند.

در نتیجه با کم شدن مالکیت توپ، دفاع های کناری رئال مادرید نمی توانستند آن طور که باید رو به جلو حرکت کنند و ساختار تیم به گونه ای نبود که بتواند برنامه های خود را به تیم مقابل تحمیل کند.

اما این موضوع با آمدن زیدان تغییر کرده است. تیم زیدان که در خط هافبک خود بازیسازهای زیادی دارد حفظ توپ را در اولویت قرار داده و این امر باعث شده در سه بازی اخیر مالکیت توپ رئال 62.1، 63.8 و 65.5 درصد باشد که اختلافی قابل توجه با 56.4 درصدی دارد که میانگین مالکیت توپ رئال مادرید در این فصل بوده است.

در نتیجه مارسلو در حقیقت نقش هافبک پنجم تیم ( و یا هافبک چهارم اگر BBC در ترکیب باشند) را ایفا می کند و در بازی با اسپانیول تعداد لمس توپ های او در زمین حریف بیش از زمین خودی بود.

حرکت مارسلو رو به جلو دو نتیجه را در بر دارد: به ایسکو این اجازه را می دهد تا متمایل به پست هافبک هجومی شود و رابط بین خط هافبک و حمله باشد و به رونالدو نیز این امکان را می دهد تا با آزادی بیش تری حمله کند.

دیدن این که چنین سیستمی در برابر تیم های قدرتمندتر چگونه جواب می دهد جالب است، اما در کل، تغییرات تاکتیکی زیدان در تیم باعث شده تا رئال مادرید از دیدگاه سیستماتیک خیلی بهتر باشد.

تیم کالینز