1- بزرگ ترین جشن فوتبالی جهان در حالی داشت آغاز میشد که نصف لشکر رئال با کت و شلوار آمده بود ! به همین دلیل بود که کاتالان ها جام را در دستان خود می پنداشتند و فریادِ « تا سه نشه بازی نشه » ی شان گوش دنیا را کر کرده بود . اما هیچ دلیل و منطقی وجود ندارد که بگوید : سکه ای که دو بار پشت سر هم خط آمده بار سوم هم حتما خط خواهد آمد ! اینگونه هم نشد…و شیر آمد . یا بهتر است بگویم شیر ها آمدند . شیر هایی که با اینکه زخم خورده بودند اما دندان هایشان هنوز هم تیز بود …

2- یکی از آنها رومن بود . کسی که نه هیکلش شبیه به شیرها بود و نه آنقدر گنده شده بود که جلوی اینیستا و مسی قد علم کند … ولی کرد …و دنیا را انگشت به دهان گذاشت. وقتی آبی اناری ها مالکیتِ عزیز تر از جانشان را دو دستی چسبیده بودند , ایسکو وارد کادر شد . توپ رو از مقابل آلوز برداشت و در صدم ثانیه بهترین تصمیم ممکن را گرفت . با یک پاس کاری کرد که خط هافبک بارسلونا با 60 پاس نمی تواند بکند !

ایسکو نه اینیستای ثانی است و نه سیدورف . ایسکو خودش است . وقتی داشت تعویض میشد , ژابی به گونه ای او را در آغوش گرفت که انگار گل زده است . اما او گل نزده بود . کارِ او به مراتب فراتر از گل زدن بود .

3- این نبردِ سراسر هیجان , فقط دو فوق ستاره را کم داشت . حضور کریستیانو و مسی می توانست جذابیت را به اوج برساند , ولی حیف !!!

رئال برای دومین بار بدون کریستیانو مقابل بارسا ایستاد و بازم فاتح نبرد شد . آنهایی هم که لوس بلانکوس را در کریستیانو خلاصه می کردند بالاخره فهمیدند که عظمت و اقتدار را نمیشود در چیزی خلاصه کرد !

در پایان بازی  کریستیانو , درحالی که چهره اش زیر سایه ی لبه ی کلاهش ناپیدا بود , به سمت مسی رفت و به او خسته نباشید گفت . بررسی عملکرد لیونل در 3 بازیِ مرگ و زندگی اخیر بارسا , کاملا نشان می دهد که او لایق و شایسته ی این « خسته نباشید » ها است !

4-بازیکن 140 ملیونی زمین خورد . دستش را گذاشت روی صورتش و به گریه و زاری افتاد . به داور خیره شد . اما افسوس که ماینکویی در کار نبود ! بازیکن 140 ملیونی با کله رفت توی صورت په په ! و باز هم زمین خورد . بلند شد و کارت زرد را مقابل چشمانش دید . تعجب کرد و باز هم زمین خورد ! بازیکن 140 ملیونی مثل همیشه بود : هیچ !

با این حال انتظارات را برآورده کرده بود . او خوب بود . او عالی بود . محجوب و دوست داشتنی بود !

کمی آن طرف تر بازیکن 100 ملیونی قرار داشت . کسی که انتظارات را برآورده نکرده بود . گل هایش را در مقابل تیم های گمنامی مانند یووه و دورتموند به ثمر می رساند  و دربازی های بزرگ محو بود ! او انتظارات را برآورده نکرده بود , هت ریک مقابل وایادولید که کاری نبود !

به دلیل همین انتظارات , وقتی در دقیقه 85 توپ را وسط زمین به او سپردند , باید کاری میکرد که انتظارات برآورده شود . باید کاری می کرد که پیمان خان هم راضی باشد ! پس توپ را برداشت و برد . طفلک بارترا ! که در گرد خاکی که با بیل به پا شد خاک شد . گرت بدون اینکه به پشتش نگاه کند فقط تاخت . دقیقا مثل یک بازیکنِ « فوتبال آمریکایی » ! وقتی به آخر خط رسید , برگشت و دنیایی که پشتش جا مانده را تماشا کرد ! آبی اناری ها روی زمین پخش و پلا شده بودند و چند مرد سپید پوش با مشت هایی گره کرده داشتند به او نزدیک می شدند . اما او متوقف نشد . دوید و دوید … و در جایی آرام گرفت که کریستیانو 3 سال پیش گرفته بود ! به نظر می رسید همه از جادوی گرت راضی هستند , حتی پیمان یوسفی !

5- بعد از گل گرت همه ی مستایا پرچم سپید در دست گرفت . گروهی برای افتخار و گروهی دیگر به نشانه ی تسلیم ! سوت داور هم تیر خلاص امید های کاتالان ها بود . دنیا دنیای مادریدیسمو ها بود . وقتی که ایکر در جایگاه ویژه , جام بر دست فریاد قهرمانی سر داد , خوان کارلوس بهتر از هر کس دیگری میدانست که پادشاه راستین اسپانیا کس دیگری است !

همه ی آنهایی که در عکس دست جمعی پایان بازی بودند شایسته ی تقدیرند . از فابیویی که چمدان بر دست , بهترین بازی هایش را به نمایش می گذارد تا مودریچی که هیچ وقت کمتر از « عالی » بازی نمی کند ! از راموس و په په , که هیچ کس دیگر جرات نمی کند در شعاع 10 متری شان بپلکد تا پیرمردی که با لپ های گل انداخته اش تیکی تاکا را به سخره گرفت !

به افتخار این پرچم سپید … به افتخار شکوه  و ظرافتِ رنگ های زرد و بنفش در کنار یکدیگر …به افتخار تیمی که به زندگی مان معنی بخشید …به احترام کسی که پایه ی این تیم

…را , این زندگی را , نهاد…به افتخار خودمان … که در هر چیزی هم بد سلیقه باشیم , در انتخاب این رنگِ پاک , بهترین سلیقه را به خرج داده ایم

 

Ka30Yaaaas