به نام خدایی که آفریننده انسانی بود که مایه فخر و مباهات همه مادریدیسموها در سرتاسر جهان است.

در این لحظاتی که پر است از غم و غصه آن چنان احساسات قلبی بر منطق و عقل غلبه دارد که مغزم توان هضم این موضوع و پرداختن به جدایی تلخ اخرین اسطوره واقعی رئال مادرید را نمی تواند داشته باشد.
اسطوره ای که در پیروزی ها و قهرمانی هانه تنها همیشه نقش اول را بازی می کرد بلکه قوت قلبی برای هواداران در برهه های حساس هر بازی بود و همان قدر که ما از نعمت داشتنش به خود می بالیدیم حریفان ما حسرت نبودن همچین بازیکنی را در ترکیب تیمشان داشتند اما گویی اکنون قصه دگرگون است و حسرت دیدن دوباره او در پیراهن مقدس رئال در معبد برنابئو برای همیشه در دل ما شیفتگان او خواهد ماند.

 

در سال 2005 مدافعی به رئال پیوست که هیچکس در آن زمان باورش نمیشد این چنین قرار است سال ها برای هوداران دل ربایی کند در آن روز جمعیت خیلی زیادی هم برای مراسم معارفه اش نیامد چون جوان بود و هنوز با ستاره شدن فاصله زیادی داشت اما شاید کسی به اندازه خودش این اعتماد و خودباوری را نداشت که میتواند روزی در جمع اسطوره های تاریخی باشگاه همچون نگینی بدرخشد.
در آن زمان در حضور بازیکنان کهکشانی معروف اعم از زیدان،رونالدو،فیگو،بکهام،کارلوس،رائول،گوتی،سن ایکر و ….این جوان  نوزده ساله آن هم در پست دفاع راست که چندان هم در کانون توجهات نیست نمایش درخشانی از خودش نشان می داد به گونه ای که همیشه در ترکیب فیکس تیم حضور داشت.
روزها و سال ها می گذشت و او هرروز پخته تر و باتجربه تر از قبل میشد تا جایی که حتی در ترکیب تیم ملی اسپانیا در تورنومنت های مهم یورو 2008 و جام جهانی 2010 که در نهایت هم منجر به قهرمانی آن تیم پرمهره شد انتخاب اول لوییز آراگونس و ویسنته دلبوسکه سرمربی های وقت اسپانیا برای پست دفاع راست بود و حتی در جام جهانی عنوان بیشترین دریبل موفق را بالاتر از بازیکنان تکنیکی همچون رونالدو و مسی و روبن و فورلان و… بدست آورد و این درخشش در رئال و تیم ملی باعث شد که همیشه پای ثابت ترکیب منتخب جهان باشد.

در سال 2010 شاید مهمترین اتفاق زندگیش رخ داد یعنی جایی که با آمدن مورینیو پست او را تغییر دادند تا او را در پست دفاع وسط بازی بدهند و از قدرت پا به توپش برای بازیسازی از عقب زمین جهت خلق موقعیت بهتر و نتیجه گیری بهره بگیرند اتفاقی که او را به بازیکن دیگری بدل کرد بازیکنی که قدرت دفاعی بی نظیر دارد و رهبری فوق العاده در شرایط بحرانی است.
بعد از کسب دو جام ملی معتبر آن هم تا سن 25 سالگی و قهرمانی لالیگا و جام حذفی و سوپرکاپ تنها جام بزرگی که نتوانسته بود آن را بالای سرش ببرد جام چمپیونزلیگ بود که نه تنها او بلکه رئال هم از سال 2002 در کسب آن ناکام مانده بود و تمام هدف تیم رسیدن به دهمین قهرمانی اروپا یا همان لادسیما معروف بود در سال 2012 بازی برگشت مقابل بایرن وقتی بازی به ضربات پنالتی کشیده شد پس از رونالدو و کاکا که پنالتی ها را از دست دادند نوبت به او رسید که شاید بدترین ضربه عمرش را همان لحظه به توپ زد و آن را جایی فرستاد که با رویاهایش خیلی فاصله داشت آن روز با خودش گفت من یک چمپیونزلیگ به رئال بدهکارم.
دقیقا یک سال بعد بازی برگشت با یک تیم آلمانی دیگر یعنی دورتموند بود رئال برای صعود به فینال به سه گل نیاز داشت که راموس گل دوم را در دقیقه 87 به طاق دروازه وایدن فلر چسباند اما دیر شده بود و فرصت برای گل نهایی از دست رفت تا داغ لادسیما باز هم بر دل همگان و بیشتر از همه بر دل راموس بماند قابی که از آن بازی در یاد و خاطره همه ما مانده اشکهای تلخ راموس در آغوش سن ایکر بود که کاسیاس این چنین راجب آن لحظه میگوید: “وقتی من به سمت راموس رفتم و صورت او را پر از اشک دیدم، به او گفتم: “تو یک قهرمانی، قهرمان رئال مادرید و اسپانیا”

اما او به من گفت: “من گریه می کنم چرا که فصل گذشته باعث حذف رئال از نیمه نهایی شدم و به یاد می آورم که آن روز به خودم قول دادم که اگر فصل بعد به قهرمانی رئال در این جام کمک نکنم خودم را نمی بخشم.”

با شنیدن این جمله کاسیاس نیز گریه کرد!

سال بعد باز هم نبرد خستگی ناپذیر راموس برای رسیدن به قهرمانی اروپا را شاهد بودیم او اصلا دوست نداشت باز هم در این راه پرپیچ و خم ناکام بماند پس بیش از پیش تلاش کرد تا جایی که این بار با دو گل مهم در آلیانز آرنا و به آتش کشیدن بایرن در ورزشگاه خودش مقدمات صعود رئال به فینال را پس از 12سال فراهم کرد اما هنوز کار تمام نشده بود و باید تیم همشهری که آن زمان تیم چغر و بد بدنی بود را هم از پیش رو برمی داشت اما وقتی در دقایق ابتدایی با اشتباه بازیکنان خودی گل خوردیم اتلتیکو سراسر دفاع می کرد تا قهرمانی را از رئال بگیرد ثانیه ها می گذشت و همه لحظه به لحظه نگران تر و ناامیدتر میشدیم که نکند حالا که پس از سالها تا یک قدمی جام رسیده ایم نتوانیم در دستمان لمسش کنیم اما گویی این تقدیری از قبل نوشته شده بود که کسی برای همیشه در خاطر رئالی ها حک شود مودریچ برای ارسال توپ به سمت نقطه کرنر می رفت طوری که انگار می خواهد اخرین ارسال عمرش را روی دروازه انجام بدهد آری او ارسال کرد و در میان دیدگان مدافعان بلندقامت حریف این سرخیو راموس بود که به پرواز در آمد تا مهمترین گل دوران فوتبالش را بزند و رئال را بالاخره به جایگاه اصلیش برگرداند آن شب خاص ترین شب برای هر مادریدیستایی بود شبی که همه ما شیرینیش را مدیون عشقی هستیم به نام سرخیو راموس.
از آن روز به بعد به دقایق پایانی هر بازی راموس تایم میگفتند که فقط مختص خود اوست و بارها در این دقایق برای رئال گلزنی کرد حتی در الکلاسیکو بعد از رفتن سن ایکر در سال 2015 شایعاتی هم مبنی بر جدایی او به گوش می رسید اما او ماند تا پس از قدیس کاپیتان بزرگترین تیم تاریخ باشد و تنها کسی که توانسه سه بار پیاپی جام چمپیونزلیگ را بالای سرش ببرد تنها مدافعی که حقش توپ طلا بود اما در عصر رونالدو و مسی به آن نرسید اما تا دلتان بخواهد در ترکیب منتخب جهان نفر اول بود شماره چهار با تعصبی که مثل گلرها توپ را از روی خط دروازه بیرون می کشید مثل هافبک ها بازیسازی و خلق موقعیت می کرد مثل وینگرها دریبل زنی می کرد و مدافعان را تحقیر و مانند مهاجمان گلزنی کسی که امید اول و آخر همه مربیانی بود که با او کار کرده اند.

 

در طول دوران بازی آنچنان از جان مایه می‌گذاشت که نماد غیرت و تعصب به باشگاه در میان همه فوتبال دوستان بود که حتی با سر و صورت خونین هم برای رئال بازی میکرد و جان میداد و بیشتر از هرکسی قدر این پیراهن مقدس را می دانست‌.
من به عنوان یک رئالی در قرن 21 پنج نفر را اسطوره واقعی رئال می دانم نفر اول زیدان که در سال 2006هم هم از رئال رفت و هم از فوتبال خداحافظی کرد که غم کمی نبود اما در سال 2010 رائول گونزالس وقتی غریبانه از رئال جدا شد هرچند ناراحت بودم اما با خود گفتم هنوز سه اسطوره دیگر در ترکیب داریم ولی وقتی سن ایکر هم در سال 2015 با کمال نامهربانی از سوی هواداران و مدیران مجبور به ترک باشگاه شد فقط یک زوج از این اسطوره ها باقی ماندند که شیرینی قهرمانی ها تلخی آن جدایی ها را از بین میبرد اما وقتی کریس هم سال 2018 خداحافظی کرد تنها امیدمان در ترکیب تیم الکاپیتانو بود که تنها بود اما هرچه بود حداقل دلمان به حضورش قرص میشد حالا بگویید با این درد بی درمان چه کنیم با تیمی که همه اسطوره هایش را از دست داده آن هم نه با بازنشستگی و مراسم خداحافظی باشکوه بلکه با بی مهری از سوی کسانی که زمانی شادی را برای آنها تبدیل به حسی عادی و روزمره میکردند اما حالا چون سنشان بالاست تبدیل به مهره ای ناکارآمد شده اند و حق ماندن در تیم محبوبشان را ندارند.

اینکه عاشق این پیراهن سپید باشیم چیزی جر نهایت خوشبختی نیست اما باید یک تاوان ناخواسته را هم پس دهیم و آن عادت کردن به قدرنشناسی مدیران و کم لطفی انها نسبت به اسطوره ها باشیم.عادت کرده ایم که با بازیکنان محبوب خود اینچنین غم انگیز خداحافظی کنیم و انها را در پیراهن تیمی جز رئال ببینیم سه سال پیش بعد از جدایی رونالدو گفتم شاید چند سال بعد نوبت کاپیتان راموس باشد که همین هم شد و حالا باید شاهد اشکهای او در لحظه دل کندن از عشقش یعنی رئال مادرید باشیم.
حال که 16 سال از عمرت را در این باشگاه بزرگ گذراندی و به همه افتخارات ممکن دست پیدا کردی و سالها شادی بخش دل ما هواداران بودی مجبور به جدایی از معشوقت شده ای که درک آن برای ما غیرممکن ترین غیر ممکن هاست.

کلام آخر اینکه همه می دانند لحظه وداع دردناک ترین لحظه ممکن در هر رابطه عاشقانه هست و حالا ما باید با معشوقه خود سرخیو راموس برای همیشه خداحافظی کنیم کسی که معنای واقعی غیرت و تعصب نسبت به تیم را با وجود او درک کردیم حتی زمانی که با کارت قرمز از زمین بازی اخراج میشد اما او باید بداند عشقش برای همیشه در دل ما مادریدیستاها به یادگار خواهد ماند.
ای به فدای آن عرق ریختن هایت برای کسب پیروزی ای به فدای آن گل های حساست برای کسب جام و ای به فدای آن فریادها و اشکهایت برای سربلندی تیم ما همیشه قدردان زحمات بی منت تو خواهیم بود و برایت آرزوی بهترین ها را داریم ای بهترین مدافع تاریخ فوتبال.

امروز از همه روزها خسته ترم زیرا به این باور دارم که دیگر این دنیا به درد نمیخورد و باید همین جا به پایان برسد چون روزی است که دسته پنج کرکس واقعی از آسمان مادرید و سانتیاگو برنابئو برای همیشه پر کشید و رفت
بدرود زیزو
بدرود پسر نیک
بدرود سن ایکر
بدرود کریس
و حالا بدرود الکاپیتانو

 

نوشته ای از: نماد غیرت و تعصب SR4