مرجع خبری رئال مادرید : ماریانو دیاز مهاجم اسبق رئال مادرید گفتگوی مفصلی با رلوو داشت.

نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای تو وجود دارد، همان زمانی که قرار بود به سویا بپیوندی، اما ناگهان رئال مادرید وارد ماجرا شد. آن روزها را برایم یادآوری کن.

سویا پیشنهادی برای من به باشگاه لیون ارائه کرده بود. من هم در حال مذاکره با لیون برای پذیرش این پیشنهاد بودم و تلاش می‌کردم آن‌ها را قانع کنم. اما لیون می‌گفت که دوست دارد در فصل آینده که به لیگ قهرمانان صعود کرده‌ایم، با من ادامه دهد. در آن زمان سویا در لیگ قهرمانان حضور نداشت، ولی من واقعاً از بچگی علاقه‌مند به سویا بودم و خیلی هیجان‌زده بودم که به آن تیم بپیوندم.در همان زمان، ناگهان رئال مادرید با استفاده از حق تقدمش وارد عمل شد. تیمی که در آن رشد کرده بودم، بهترین باشگاه دنیا… چه کسی می‌تواند به چنین پیشنهادی «نه» بگوید؟ وقتی مدیر اجرایی باشگاه (خوزه آنخل)، سرمربی (لوپتگی) و رئیس باشگاه (فلورنتینو پرز) با تو تماس می‌گیرند و می‌گویند “برگرد خانه”، من هم با تمام انگیزه برگشتم تا تمام توانم را برای تیم رؤیایی‌ام بگذارم. همین‌طور شد.

آیا در آن لحظه تردیدی داشتی؟
نه، هیچ تردیدی نداشتم. تنها چیزی که خیلی ناراحتم کرد، بی‌نتیجه ماندن تلاش‌های سویا بود. آن‌ها اولین تیمی بودند که به من علاقه نشان دادند. البته درک می‌کنم که به دلیل شرایط بازار، شاید مادرید تا قبل از آن پیشنهاد، نمی‌توانست وارد مذاکره شود. ولی واقعاً ناراحت شدم، چون آن‌ها واقعاً من را قانع کرده بودند، حتی کاپاروس هم در این مسیر نقش داشت.

روزهای اولت در مادرید چطور بود؟
خیلی خوشحال‌کننده بود. برگشتن به رئال مادرید، ماجرای پیراهن شماره ۷ و همه آن لحظات… حضور در مراسم معارفه در کنار بهترین باشگاه جهان، با حضور خانواده‌ات و آن فضای خاص و پرشور. بازگشت به جایی که از نظر فوتبالی در آن رشد کرده بودی. و فقط چند روز بعد، اولین بازی در لیگ قهرمانان اروپا، که در همان بازی هم موفق به زدن یک گل زیبا شدم. واقعاً فوق‌العاده بود.

و چه زمانی شرایط شروع به تغییر کرد؟
نه این‌که شرایط بد شود، اما در نهایت، هر مربی گزینه‌های خودش را دارد. بنزما بازی می‌کرد و خیلی خوب هم عمل می‌کرد، و در نهایت همین اتفاق افتاد.

آیا اخراج لوپتگی برایت اهمیت داشت؟ چون به تو اعتماد کرده بود.
نه زیاد، چون باشگاه هم به من ایمان داشت. در واقع، هم باشگاه که من را از قبل می‌شناخت، و هم خولن لوپتگی، که آن زمان مربی جدید بود، هر دو خواهان من بودند. من همیشه گفته‌ام که سبک مربی‌گری لوپتگی را خیلی دوست دارم. و وقتی پس از آن بازی سخت در ال‌کلاسیکو در نیوکمپ از کار برکنار شد، برایم اتفاقی تلخ بود.

در مورد شماره پیراهن صحبت کردی. آیا با گذشت زمان فکر نمی‌کنی که پوشیدن شماره ۷ برایت فشار ایجاد کرد؟
نه، بعضی اتفاقات به شکل خاصی رقم می‌خورند. وقتی به رئال مادرید می‌روی و شماره ۷، که افسانه‌ای‌ترین شماره باشگاه است و بازیکنانی مثل کریستیانو رونالدو آن را به تن کرده‌اند، به تو داده می‌شود…

آیا شماره ۷ را خودت خواستی یا به تو داده شد؟
نه، انتخاب خودم بود. خودم را در برابر این چالش قرار دادم که با شماره ۷ بازی کنم. اما وقتی بازی نکنی، طبیعی است که مردم انتقاد کنند. همین اتفاق برای هازارد هم افتاد و برای بازیکنان دیگر در تیم‌های مختلف هم رخ می‌دهد. من فکر نمی‌کنم که آن شماره باعث آسیب شد، بلکه مسئله فقط این بود که بازی می‌کنی یا نه.

در پایان فصل اولت در مادرید، آیا گزینه‌ای برای جدایی داشتی؟ چون در آن زمان زیدان برگشته بود.
بله، وقتی فصل به پایان رسید، یادم هست که باشگاه یوویچ را خرید و بعد هازارد را هم جذب کرد. بنابراین این احتمال مطرح شد که من در پنجره نقل‌وانتقالاتی جدا شوم. ولی چند شرط باید فراهم می‌شد. از طرفی، من فقط یک فصل در رئال مادرید بودم و هنوز امید داشتم که بتوانم در این باشگاه موفق شوم. همه‌چیز باید جور می‌آمد، اما در نهایت اتفاقی نیفتاد و من در تیم ماندم و برای جایگاه خودم جنگیدم.

زیدان هیچ‌وقت واقعاً به تو فرصت نداد یا ثباتی در بازی‌هایت ایجاد نکرد، درست است؟
در کاستیا چرا. فصل را با او شروع کردم، بعد که به تیم اول منتقل شد، من نیم‌فصل خیلی خوبی در کاستیا داشتم و بعدش قرارداد حرفه‌ای امضا کردم. اما وقتی به تیم اول رفتم، فرصت زیادی برای بازی به من نداد.

داری درباره‌ی اولین دوره‌ات در رئال مادرید صحبت می‌کنی، درست است؟ زمانی که به تیم اصلی رسیدی، همان فصلی که رئال قهرمان دوگانه شد و رقابت زیادی وجود داشت؛ بازیکنانی مثل موراتا، کریستیانو، بنزما، بیل…

بله، در آن زمان فرصت‌هایی به دست آوردم، اما بعد به لیون رفتم. وقتی زیدان در سال ۲۰۱۹ برگشت، تمرکز اصلی‌اش روی کریم بود، شاید هم روی یوویچ. دیگر جایی برای من نبود، یا حداقل به من اعتماد نشد.

در آن زمان، کریم مهاجم اول تیم بود، درست است؟

بله، کریم مهاجم شماره ۹ اصلی تیم و مرد اول زیدان بود. در مقطعی هم یوویچ تازه جذب شده بود و باشگاه تلاش می‌کرد به او فرصت بدهد. ولی مواقعی هم پیش می‌آمد، مثل ال‌کلاسیکو مقابل بارسا، که من وارد زمین شدم نه او. زیدان مهاجم مورد نظر خودش را داشت و بقیه ما برای کسب موقعیت باید تلاش می‌کردیم.

اگر حالا بخواهی دوران حضورت در رئال مادرید را جمع‌بندی کنی، چه می‌گویی؟

بازی در رئال مادرید یک امتیاز ویژه است. تجربه‌ای زیبا، اما در عین حال کمی تلخ، چون در بعضی مقاطع نتوانستم فرصت‌هایی که آرزویش را داشتم به‌دست بیاورم. این ذات فوتبال است. مربیان گاهی به تو اعتماد می‌کنند، گاهی نه. این همان بخش تلخ ماجراست. بازیکنی که بازی نمی‌کند همیشه ناراحت است، همه ما این را تجربه کرده‌ایم.

آیا هیچ‌وقت باشگاه یا مربی چیزی از تو انتقاد کرد؟

نه، هرگز چنین احساسی نداشتم. همیشه حرفه‌ای رفتار کردم، هیچ‌وقت نپرسیدم چرا بازی نمی‌کنم، فقط سعی کردم در تمرینات خودم را نشان دهم تا مربی فکر کند شاید در تصمیمش اشتباه کرده. هدفم همین بود، نه چیزی بیشتر.

هم‌تیمی‌ها چه برخوردی داشتند؟

چیز خاصی نمی‌گفتند. بازیکنانی بودند که مثل من بازی نمی‌کردند، یا کمتر بازی می‌کردند. اتفاق خاصی نبود.

ترک رئال مادرید برایت سخت بود؟

قطعاً. برای هیچ بازیکنی ترک رئال آسان نیست. بهترین باشگاه دنیاست و طبیعی است که بخواهی در آن موفق شوی. شاید گاهی فرصت‌هایی پیش می‌آمد، اما شرایط طوری نبود که به راحتی جدا شوم. برخی پنجره‌ها فقط امکان جدایی به‌صورت قرضی وجود داشت. آسان نبود.

حالا که از فضای باشگاه بیرون آمده‌ای، وقتی به گذشته نگاه می‌کنی، نظرات منفی زیادی درباره‌ات گفته شده. چیزی هست که هنوز آزارت دهد؟

من آدم کینه‌توزی نیستم. سعی می‌کنم از کنار حرف‌های منفی بگذرم. اما گاهی فکر می‌کنی واقعاً ناعادلانه است؛ مثلاً اینکه بگویند نمی‌خواهی فوتبال بازی کنی یا حرفه‌ای نیستی… این خیلی زشت است، چون کاملاً برعکسش حقیقت دارد. من الآن ۳۱ ساله‌ام، بعضی بازیکن‌ها در این سن خداحافظی می‌کنند، ولی من احساس می‌کنم در نیمه مسیرم هستم. این حرف‌ها ناعادلانه بود، ولی دیگر برایم مهم نیست. مهم این است که باشگاهی که به من اعتماد می‌کند، بداند من که هستم، و من هم این اعتماد را جبران کنم.

برخی می‌گویند که در مسیر حرفه‌ای‌ات، بیشتر دنبال پول بودی. واقعیت دارد یا شایعه است؟

شایعه است. بعضی بازیکنان برای پول به عربستان رفته‌اند، که به نظر من کاملاً قابل احترام است، هر کسی حق دارد انتخاب خودش را داشته باشد. ولی من پیشنهادهای خوبی از عربستان رد کردم، چون می‌خواستم همچنان رقابتی بمانم. پول در فوتبال مهم است، اما برای من بازی کردن، رقابت و حضور در لیگ‌های باکیفیت اولویت دارد.

در دوران حضورت، با انتقادهای شدیدی روبه‌رو شدی. آیا حس کردی باشگاه در آن لحظات از تو حمایت نکرد؟

نمی‌دانم باشگاه اساساً در این زمینه‌ها می‌تواند دخالت کند یا نه. تنها کاری که می‌توانستم بکنم تمرین روزانه، تلاش و پاسخ دادن با عملکردم بود. فوتبال از شب تا صبح تغییر می‌کند. شاید یک بازی خوب همه نگاه‌ها را عوض کند. من دیگر ذهنم را درگیر آن چیزها نمی‌کنم.

آیا زمانی که به کرونا مبتلا شدی و بازی برگشت با منچسترسیتی را از دست دادی، برایت سخت بود؟

بله، خیلی سخت بود. در آن دیدار برگشت نتوانستم بازی کنم. اسمم در همه روزنامه‌ها آمده بود. خیلی‌ها کرونا گرفتند، ولی در آن زمان، بار زیادی روی من بود. حالا که گذشته، مثل یک مصدومیت به آن نگاه می‌کنم.

در دوران حضورت دچار مصدومیت‌های متعددی هم شدی. فکر می‌کنی اگر این مصدومیت‌ها نبود، فرصت‌های بیشتری داشتی؟

مصدومیت بخشی از فوتبال است. باید با آن کنار آمد. برای هیچ‌کس، حتی رقبا و کسانی که جای من را گرفتند، آرزوی مصدومیت نمی‌کنم. باید با آن‌ها زندگی کرد. ولی نه، فکر نمی‌کنم علت اصلی فرصت‌نداشتنم مصدومیت‌ها بوده باشد. بازی در رئال مادرید در هر حال دشوار است.

آیا وقتی شماره ۷ را به هازارد دادند ناراحت شدی؟

نه، واقعاً ناراحت نشدم. در آن تابستان احتمال جدایی من وجود داشت. هازارد به‌عنوان ستاره جدید آمده بود و اینکه شماره ۷ به او داده شود، تصمیمی بود که می‌توانست برای باشگاه هم مفید باشد. به آن اهمیت ندادم.

آیا در رختکن احساس می‌کردی که دوستت دارند؟

خیلی زیاد. احساس حمایت می‌کردم. سرخیو راموس همیشه کنارم بود، خیلی به من کمک کرد، همین‌طور لوکاس و دیگران.

خروجت از رئال مادرید پس از پایان قراردادت چطور بود؟

ناراحت‌کننده، چون باشگاهی را ترک می‌کنی که بهترین دنیاست. اما در عین حال، انگیزه‌بخش بود. یک ماجراجویی جدید، یک فرصت تازه برای بازی و لذت بردن از چیزی که در مادرید خیلی کم برایم اتفاق افتاد.

و وداع با باشگاه بعد از این همه سال؟

خیلی سخت بود. خداحافظی با همه اعضای باشگاه، از مدیران گرفته تا کارکنان شهرک ورزشی والدبباس… سخت است. این‌که بگویی دیگر به والدبباس نمی‌روی، جایی که سال‌ها هر روز در آن بودی… خیلی دردناک است. جدا شدن از هم‌تیمی‌ها، نگاه‌کردن به برنابئو به‌عنوان یک تماشاگر نه بازیکن، همه‌اش سخت بود.