۲۴ مه ۲۰۱۴
تیک تاک… تیک تاک…
جدالی جنون وار با گذر بی رحم ثانیه ها…
هر لحظه که میگذرد روزنه امید بسته و بسته تر میشود…
پادشاه مقابل همشهری به بن بست رسیده است…
دقیقه ۹۰ و وقت های اندک اضافه…
کم کم همه دارند ناباورانه باور میکنند این شکست تلخ را…
سرها به گریبان فرو رفته است…
آیا باید سقوط غم انگیز پادشاه را باور کنیم؟
نه! فراموش نکنید این مرد اینجاست! یک “سرباز” پرغرور که هرگز امیدش به پیروزی را از دست نمیدهد و تا پای جان برای پادشاهش میجنگد…
۹۲:۴۸
لحظه ای برای ثبت در تاریخ؛ ارسال جادویی لوکیتا و شلیکی مرگبار به قلب اتلتی؛
در واقع اتلتیکو طوری کم نظیر پرس کرده بود که بازی را نود دقیقه تمام کند و حالا با این گل بعید به نظر میرسد تاب مقاومت در سی دقیقه دیگر را داشته باشد؛ حتی از قیافه ی ال چولو میتوان فهمید که قافیه را باخته است… و همین هم میشود؛ سه گل دیگر از بیل، مارسلو و کریس اما…
اما فاتح دسیما بدون شک فقط و فقط یک نام است: “سرخیو راموس”
۱۶ ژوئن ۲۰۲۱
تنها سه هفته پس از استفای زیزو کبیر یک ستون دیگر هم فرو میریزد؛ در حالی که هنوز هم نمیتوان با رفتن آن مرد کنار آمد ناباورانه اسطوره ای دیگر نیز به خاطرات میپیوندد.
پس از اخباری امید بخش رئالی ها در سرتاسر جهان بهت زده به این خبر نگاه میکنند و از خود میپرسند چگونه چنین چیزی ممکن است؟
چگونه ممکن است باشگاهی کاپیتان و نماد خود را که هنوز هم در این سن یکی از بهترین دفاع های فعلی جهان است؛ به این سادگی از دست بدهد؟
چگونه ممکن است با یکی از سه مدافع میانی برتر تاریخ چنین رفتاری شود؟
چطور میشود باور کرد هیرو، گوتی، حضرت رائول، سن ایکر، کریستیانو و حالا هم راموس بزرگ با این پیرهن مقدس از مستطیل سبز خداحافظی نکرده اند؟
متاسفانه جناب پرز در این سالها تصویری بسیار بد و شرمبار از بزرگترین باشگاه جهان ارائه داده است.
گویا پرز همیشه میخواهد بازیگر اصلی این صحنه باشد؛ شماره یک و بالاتر از هر کسی؛
به این اسم ها نگاه کنید و ببینید که هر کدام به تنهایی از بسیاری باشگاه ها بزرگتر هستند؛ چگونه میشود چنین رفتاری با آنها را توجیه کرد؟ آیا حداقل شایسته ی پایانی آبرومندانه تر نبودند؟
اما در رابطه با جزئیات این ماجرا بحث و جدل بسیار است و من از تکرار مکررات پرهیز میکنم؛ تنها نکته ای که میتوانم بدان اشاره کنم تشدید مصدومیت راموس در بازی کذایی با کوزوو است و آغاز یک سقوط غم انگیز؛ بدون تردید اگر راموس مصدوم نمیشد و آن درخشش بی نظیر در نیم فصل اول را ادامه میداد دیگر هیچ بهانه ای برای زردنویس های حلقه به گوش نمیماند و قطعا نمیشد راموس را به این راحتی کنار گذاشت هرچند با این وجود این لحظه همچنان یکی از جنون وارترین لحظه های تاریخ فوتبال است.
حداقل به شخصه امیدوارم که راموس به سویا، تیم زادگاهش برگردد. آن چه که دردناک تر از هر مسئله ی دیگری است؛ دیدن راموس در پیرهنی دیگر است و این زخمی است که به این زودی ها خوب نخواهد شد…
و با تمام این حرف ها و اتفاقات آیا ذره ای از عشق ما به رئال کم خواهد شد؟
هرگز! ما را با این ویرانه تنها بگذارید!
تا چند سال آینده توقع مدعی بودن رئال در هیچ جامی را نداشته باشید ولی چنانچه تاریخ ثابت کرده پادشاه همیشه برخواهد گشت و شکوه را دوباره معنا خواهد کرد.
این نیز بگذرد.
این عشق ابدی است…
.
.
.
بدرود حماسه ساز دسیما
بدرود مرد باتعصب
بدرود امید لحظه های آخر
بدرود جنگجوی بی همتا
بدرود ای قلب مادرید
بدرود کاپیتان محبوب
بدرود افسانه ی شکوهمند
بدرود حضرت جان
بدرود “شاه”
.
.
به عشق زیزو
به شکوه لادسیما
به عظمت برنابئو
به خم ابروی رائول
به دویدن لاسائتا
به لبخند ابدی خوانیتو
به مادرید ابدی من
زنده باد مادرید
و دیگر هیچ.

علی خوانیتو