مرجع خبری رئال مادرید : می خواهم یک تست اطلاعات عمومی شروع فصل برای شما داشته باشم. اسم این بازیکن را بگویید: در آلمان متولد شده، در شهری که به خاطر تولید پورش و مرسدس بنز معروف است، در دو سال اخیر در دو تیم مختلف بازی کرده و هر دو سقوط کرده اند. قبل از این که 30 ساله شود، هرگز بیش از 9 گل در هشت باشگاه در سه لیگ مختلف (آلمان، انگلیس و اسپانیا) نزده بود. می توان گفت که آمارش عجیب است.
در هر صورت این یک بازی فکری نیست. شما او را می شناسید و شانس زیادی وجود دارد که باشگاهی که اکنون در ان توپ می زند را حمایت یا تحسین کنید یا از آن بترسید. در طول 14 سال فوتبالش، هرگز یک جام بزرگ نبرده بود تا این که چند ماه پیش در کشوری غیر از محل تولدش یعنی در اسپانیا به جام رسید. نام او خوزه لوئیز ماتو سانتامارین است که در سال 1990 در اشتوتگارت متولد شده است. شما او را با نام “خوسلو” می شناسید و اگر در سریال تمام نشدنی میان پی اس جی، امباپه و رئال مادرید گیر نیافتاده باشید، می دانید که آنچلوتی و رئالی ها تا حد زیادی به این پدیده دیر طلوع کرده وابسته هستند و امید دارند که گلهای زیادی بزند تا بتوانند که لالیگا و / یا چمپیونزلیگ را ببرند. این یک داستان واقعی است.
نکته در مورد خوسلو این است که با وجود آن که دو فصل متوالی با آلاوز و اسپانیول سقوط کرده است (که البته گلهای زیادی به ثمر رسانده است) اما فوتبال روی خودش خود را به او نشان داده است و بعد از 30 سالگی توانسته به تکه از کیک تبدیل شود. بازیکنی که به طور میانگین سالی هفت، هشت گل می زد و بین هوفنهایم، آینتراخت، هانوفر، استوک سیتی، نیوکاسل و دپورتیوو جا به جا می شد، ناگهان توانست در آلاوز و اسپانیول در 108 بازی 41 گل بزند، تیم هایی که البته به حدی ضعیف بودند که سقوط کردند.
این یک فوران بود و در نهایت در لیست تیم ملی اسپانیا قرار گرفت. مربی جدید، دوره ای جدید و یک مهاجم پا به سن گذاشته. وقتی که لاروخا در خانه مقابل نروژ در ماه مارس عملکرد ضعیفی داشت و خطر تساوی یا شکست را حس می کرد، لوئیز دلافوئنته سرمربی تیم به سراغ یک مهاجم بلندقامت، باهوش و دوست داشتنی در دقیقه 81 رفت. اولین بازی ملی در سن 32 سالگی. خوسلو در تمام سه دقیقه از فرصتش استفاده کرد و بعد از آن در مدت 130 دقیقه دو گل هوشمندانه زد تا مربی را از زیر فشار خارج کند. اسپانیا هر سه امتیاز را کسب کرد و این مهاجم به یک ناجی تبدیل شد.
به نیمه نهایی لیگ ملت ها مقابل ایتالیا در ژوئن کات بزنیم. همه چیز مثل همیشه در بازیهای لاروخا و لاجوردی پوشان گره خورده بود. بازی با تساوی 1-1 دنبال می شد و قهرمان اروپا و تیم دلافوئنته در لاهه کار مشکلی داشتند. خوسلو وارد شد، بازی داشت به وقت اضافه کشیده می شد و قبل از آن که کسی بگوید که “نه، قطعا این کار را نمی کند” توانست خود را در تصویر گل پیروزی جای بدهد. تیمش در فینال مقابل کرواسی پیروز شد. سوپرمن جدید اسپانیا اولین ضربه پنالتی را زیر فشار به گل تبدیل کرد. داستان افسانه ای زمانی کامل شد که کارواخال پنالتی چیپ را وارد دروازه لیواکوویچ کرد.
در آن زمان همه می دانستند که به محض اتمام کار تیم ملی اسپانیا و ضربات پنالتی مذکور ، او به رئال مادرید می آید تا مستقیما جایگزین بنزمایی شود که 648 بازی، 24 جام و 354 گل در رئال مادرید داشت. این یک فرصت طلایی برای مهاجمی است که به زمستان فوتبالش رسیده است (برای تفریح گل می زند، در تیم ملی به بازیکنی کلیدی تبدیل شده، جام برده و در تیم های قعر جدولی بازی کرده) و حالا شانس بردن چمپیونزلیگ را دارد. در لاهه در لیگ ملت ها از خوسلو در مورد شکوفایی گلهایش صحبت کردم و گفت که هر چقدر مسئولیت بیشتری رویش باشد، ت عمل می کند:” هر چقدر که زمان بیشتری از فصل می گذرد، از نظر ذهنی و بدنی حس بهتری دارم. این یک نکته ثابت شده است که بهترین بازیکنان دنیا بعد از 30 سالگی بهترین امارشان را داشته اند. این برای من صحت دارد و حقیقتا از خودم لذت می برم. می خواهم به همین خاطر لذت ببرم. حس می کنم که جوان و سرزنده هستم. در لحظه مهمی از فوتبالم هستم و نمی خواهم به پایان برسم.”در آن زمان، خوسلو در آستانه رویارویی با هم تیمی جدیدش یعنی مودریچ بود. ملی پوش کرواسی نیز کیفیت مشابهی دارد و به بالا رفتن سن خود کاری ندارد و با گذر زمان، بهتر هم شده است.
مهاجم جدید رئال مادرید در کشورهای مختلفی تجربه اندوزی کرده است. در حقیقت پدر و مادرش 20 سال در آلمان کار می کردند و به همین خاطر در اشتوتگارت متولد شد. در حقیقت کشور آلمان چندان برایش ناآشنا نبود اما در آلمان و تجربیات مختلفش در استوک و نیوکاسل توانست از نظر شخصی و حرفه ای متحول شود. خوسلو به جای آن که بی دلیل دنبال هر توپ بدود، زمان بندی و قضاوت را یاد گرفت و فهمید که چه زمانی خود را در موقعیت گلزنی قرار بدهد. او غذاهای مختلفی را تجربه کرده و بیشتر تمرین می کند و زبان های مختلفی را یاد گرفته است. او از امور پایه ای استفاده کرد و آنها را به یک تاثیر خارق العاده تبدیل کند. خوسلو گفته بود:” در آلمان جرقه ای رخ داد تا به بازیکن کنونی تبدیل شود. خوشحالم که بتوانم مقابل مدافعانی حریف بجنگم و سعی می کنم که در مورد زمان و جایگیری در زمان حملات، دقیق تر باشم.
دیدن بازی این بازیکن لذت بخش است. او توانایی فنی بالایی دارد، سعی می کند مدافعان حریف را گیج کند، آنها را فریب می دهد و سر کار می گذارد و وقتی که گل می زند، حس می کند که به آزادی رسیده است. او در زندگی خود همواره با مشکلات و سختی ها مبارزه کرده و می داند که هرگز چیزی به او کادو داده نشده است و بازگشتش به رئال مادرید نیز همین طور است. او به حدی خوب بوده که در آکادمی رئال خوش درخشید و به همین خاطر راهی هوفنهایم شد. مورینیو پیش از رفتنش فرصت حضور در تیم بزرگسالان را داد که دو گل زد و رئالی ها در نهایت تصمیم گرفتند که بدون او زندگی کنند. حالا برگشته است و مشکل این جاست که لقبی را دارد که می تواند عنوان فیلمی در مورد جنگ سرد باشد: جایگزین امباپه!
حقیقت هیچ کسی نمی داند که آیا مهاجم فرانسوی در این تابستان به رئال می آید یا سال آینده. در حال حاضر هر سه گزینه محتمل است : آشتی غیرمنتظره و ماندنش در تیم انریکه برای جدایی رایگان در سال آینده، تنبیه شدن امباپه و بازی نکردن در بخش اعظمی از فصل آینده یا این که بر خلاف پیش بینی ها ، رئال مادرید در این تابستان با پیشنهادی 9 رقمی به سراغش برود. برای آنهایی که هیاهوی بازار نقل و انتقالات را دوست دارند و همچنین برای حساب بانکی امباپه و آنهایی که در حوزه اخبار فوتبال اسپانیا کار می کنند، سوژه جذابی است اما پای خود را در کفش های خوسلو بگذارید و با مهربانی به او نگاه کنید.
اگر بازیکن فرانسوی به رئال بیاید، خوسلو دیگر گزینه اصلی و مرکز توجه نخواهد بود و دیگر قرار نیست که سیندرلای تیم باشد. اگر امباپه در پاریس بماند، همه نگاه ها به او خواهد بود و همه فشارها دقیقا روی او خواهد بود. شرط می کنم که خود خوسلو هم هم دنبال همین است آن هم در حالی که رئال مادرید، فصل حساس خود را مقابل بیلبائو در سن مامس در روز شنبه آغاز می کند. هر اتفاقی که رخ بدهد، امید خوسلو این است که سریال امباپه حباب آرزوهایش را خراب نکند چرا که او بازیکنی جذاب دوست داشتنی است که در آستانه چالش زندگی خود قرار دارد تا در مقابل فوق ستاره های رئال مادرید قرار بگیرد. بی صبرانه منتظرم تا ببینم که چه واکنشی نشان می دهد.
گراهام هانتر – ESPN
تنها چیزی که میتونم بگم اینه که wtf
من هیچ من نگاه :/
ای گوووووووووز
روبرو غارسا یه سانتر خوب رو سرش فرستادن گل خالی سرش رو مثل شار چرخوند توپ رو زد بیرون
همونجا فهمیدم تا دسته رفته تو پاچمون
مثل شتر
پاپا در رویای اینکه هرگز استعفا ندهد و خودش پاپای تیم شود
تو میتونی ادامه بده
بنزما زمانی ک بود مدافع ها کلا زوم بودن روش این باعث میشد کاری وینی ت حمله اسون تر بشه الان این با رودریگوی ک بگیر نگیر داره چیکار میخوان بکنن من موندم
این چ فرقی با ماریانو داره اقای انجلوتی؟
از کی تا حالا رویا خون شدید ؟
کینگ که لایقشه…
اومدم داستان بچینم که اره این کاری کرده امباپه نیاد دیدم درباره کی داریم حرف میزنیم پشیمون شدم
امپاپه نیادبیچاره ایم ای برای یک ربع خوبه وگرنه ترمیزنه به حمله رئال
اره یکی این ستاره میشه یکی باجناقش
عجب بابا عجب من شک دارم دروازه خالی رو بزنه بعد ستاره بشه
غلط کرده خودش میخواد ستاره تیم شه؟ این تهش بشه ستاره نیمکت… که اونم نمیشه….
اول صبحی این چه سمی بود خخخخخ
پاره شدم عنوان رو خوندم خخخ
از این تیترهای پاپا پسنده…..
ستاره دختر خوبیه…
با تمام احترامی که واسه کینگ قائلم منتها نهایت بتونه دروازه خالی ها رو گل کنه و ۹۰ به بعد بیاد واسه اتلاف وقت
تفاوت لاکپشت و کینگ مثه لامبورگینی و پراید وطنی میمونه
تا کینگ بخواد استارت بزنه، لاکپشت ۱/۲/۳ رسیده جلو دروازه حریف
ضمنا همین که با این رزومه و تو این سن به همچین باشگاهی رسیده واسش رویاست، چه برسه به ستاره تیم شدن
شما اول برو خایه های کوتوله رو از دهنت در بیار بعدش بیا صحبت کن ببینم چی میگی