مرجع خبری رئال مادرید : الکونفیدنسیال در گزارشی نوشت: فصل برای رئال مادرید با شکستی دیگر در ال‌کلاسیکو (۴-۳) و به‌شکلی فاجعه‌بار به پایان رسید. ناکامی تازه‌ای که با اهدای یک جام دیگر به بارسلونا همراه شد؛ سومین عنوانی که رئال در این فصل عملاً به رقیب سنتی‌اش تقدیم کرده است. تیمی که در گذشته‌ای نه‌چندان دور، ساختاری مستحکم، منسجم و دارای هویت بازی مشخصی داشت، اکنون به تیمی تبدیل شده بی‌روح، آشفته و ناتوان در رقابت، با لوکاس واسکز به‌عنوان نماد این افول… و دو ستاره‌ی بزرگ که دچار فروپاشی شده‌اند.

مشکلات فراوان رئال بر کسی پوشیده نیست، اما گویا مسئولان باشگاه، چه در مدیریت و چه در کادر فنی، یا متوجه آن‌ها نشده‌اند یا نخواسته‌اند بشوند. برنامه‌ریزی فصل فاجعه‌بار بوده، ترکیب تیم کوتاه و در برخی پست‌ها فاقد کیفیت لازم است. آنچلوتی نیز نتوانسته راه‌حلی بیابد یا عطش لازم برای پیروزی را به بازیکنان منتقل کند. این ال‌کلاسیکو، مرگ تدریجی تیمی بود که از مدت‌ها پیش قابل پیش‌بینی بود.

واضح است که لوکاس واسکز مدافع راست نیست، هرچند باشگاه و کادر فنی در تمام فصل اصرار داشتند که هست. دو گلی که در بازی مقابل بارسا با اشتباه مستقیم او به ثمر رسید، گواه روشنی است بر تکرار یک اشتباه در طول فصل. اما مشکل فقط بازی دادن به لوکاس نیست، بلکه باور کادر فنی به توانایی او در این پست است، درحالی‌که بارها ثابت شده این جناح نقطه‌ضعف بزرگ تیم است. پیامی که از این تصمیم‌ها به بازیکنان جوان آکادمی منتقل می‌شود، نگران‌کننده است: اینکه حتی یک بازیکن ناآماده و خارج از پست، ارجح بر یک استعداد جوان متخصص در آن پست است.

در عین حال، دو ستاره‌ی اصلی تیم – وینیسیوس و بلینگام – در بخش بزرگی از فصل تصمیم به ناپدید شدن گرفته‌اند. منظور رودریگو نیست، که یک‌شبه افت کرد، بلکه دو چهره‌ی اصلی موفقیت‌های اخیر رئال که حالا از عوامل اصلی سقوط آن هستند. وینیسیوس، از زمانی که توپ طلایی را به او ندادند، انگار بازی را فراموش کرده است. جمله‌اش – «اگر لازم باشد ده بار دیگر هم انجامش می‌دهم، چون آن‌ها آماده‌اش نیستند» – حالا به بزرگ‌ترین دروغش تبدیل شده. از دسامبر، فقط ۷ گل و ۵ پاس گل؛ نه دریبل، نه خلق برتری، نه تصمیم‌گیری درست… و حتی دفاع را هم کاملاً کنار گذاشته است.

حتی آلوارو بنیتو، کارشناس آرام و محتاط، در برنامه‌ای رادیویی از شدت خشم درباره‌ی وینیسیوس گفت: «نمی‌شود با نگاه دفاع کرد، بدون بازگشت، بدون فشار… بازی‌اش مثل رودریگو در فینال کوپا بود؛ راه رفتن، نگاه کردن. وحشتناک بود. شرم‌آور. باید تعویض می‌شد. آنچه از وینیسیوس دیدیم، بی‌نام و ننگ‌آور است.»

بلینگام هم شرایط مشابهی دارد. از پدیده‌ی جهانی تبدیل شده به بازیکنی بی‌تأثیر. توپ دیگر از زیر پای او نمی‌گذرد، طراوتش از بین رفته و دیگر در فاز هجومی دوم شرکت نمی‌کند – شاید به‌خاطر اشغال فضا توسط امباپه. دیگر از آن بازیکنی که در دفاع مشارکت می‌کرد، خبری نیست، و این مسئله تیم را آزار می‌دهد.

تنها نقطه‌ی روشن خط حمله امباپه است، اما او هم در دفاع نقشی ندارد. وقتی نه وینیسیوس و نه بلینگام در کارهای دفاعی شرکت نمی‌کنند، تیم عملاً با سه بازیکن از بازی خارج می‌شود؛ در کنار خط میانی کم‌رمق و خط دفاعی پر از وصله‌پینه. این‌گونه نمی‌توان رقابت کرد. یادمان نرود که در ژانویه، رئال ۷ امتیاز از بارسا جلوتر بود و حالا ۷ امتیاز عقب‌تر است – تفاوتی معادل ۵ بازی، که فاجعه‌بار است.

دو احتمال برای ادامه‌ی اعتماد آنچلوتی به بازیکنان افت‌کرده وجود دارد: یا آن‌ها را «محافظان دربار» خود می‌داند و ترجیح می‌دهد با همان‌ها بمیرد که با آن‌ها زندگی کرده؛ یا درخواست تقویت ترکیب داده و با پاسخ منفی روبرو شده، و حالا می‌خواهد به مدیریت نشان دهد که اشتباه کرده‌اند. فقط خود آنچلوتی پاسخ را می‌داند – شاید روزی در خاطراتش آن را بازگو کند.