مرجع خبری رئال مادرید: ۵۶۰ روز از «بیگ‌بنگ» گذشته است. از آن ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳. عصری که تب واقعی شنبه شب را در پایتخت شعله‌ور کرد. بلینگام، با دبل در مونجوییک، و یک بازگشت تاریخی. پیش‌تر هم انقلابی در تیم ایجاد کرده بود، اما آن شب نقطه عطفی شد. لحظه‌ای تعیین‌کننده در نگاه هواداران: نه‌تنها یک ستاره بزرگ وارد شده بود، بلکه رهبری واقعی پا به میدان گذاشته بود. کسی که از مسئولیت نمی‌ترسد. یک واقعیت محض. بلینگام با آهنگ خودش به چالش برخاست؛ در «هی جود» می‌خوانند «بار دنیا را روی دوشت نگذار»، اما او دقیقاً همین کار را کرد. امروز، ۵۶۰ روز پیش، در مونجوییک.

آن روز، هفته یازدهم لالیگا بود. رئال مادرید با ۷ پیروزی، یک تساوی (مقابل سویا) و یک شکست (در متروپولیتانو) وارد بازی شد. نبردی در اوج، اما بدون مهاجم کلاسیک: نخستین ال‌کلاسیکو بدون مهاجم مرکزی. با آن سیستم لوزی غیرمتعارف، اما بسیار ارزشمند. بلینگام، در نقش تئوریک هافبک هجومی، به‌سان یک تمام‌کننده وارد محوطه می‌شد. برگ برنده پنهان تیمی که بعدها به افتخار رسید. عنصر غافلگیرکننده و عامل X تیم. و او درخشید.

بلینگام در اوج بود: ۱۱ گل در ۱۳ بازی ابتدایی (که در ۱۲ موردش به میدان رفت). ثبات قابل‌توجهی داشت، اما هنوز یک شب بزرگ، یک ضربه ماندگار کم داشت. و آن شب فرا رسید: ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳. رئال با گل گوندوغان ۱–۰ عقب بود. اما حتی بدتر از نتیجه، حس کلی تیم بود: بی‌واکنشی، بی‌روحیه، بی‌هیجان. هیچ نشانی از عصیان‌گری دیده نمی‌شد… تا اینکه بلینگام وارد صحنه شد. ابتدا با شلیکی از فاصله ۳۵ متری، در دقیقه ۶۸، که دروازه تراشتگن را شکافت. رئال زنده شد. و سپس با دومین گل، در دقیقه ۹۲، روی یک صحنه شلوغ و اتفاقی. گل. بازگشت. جشن.

تصویر او کنار کرنر، با دستان باز و هم‌تیمی‌هایی که با شور و هیجان دورش جمع شده بودند، حالا تصویری نمادین است. آن گل سیزدهم او بود. فصل را با ۲۳ گل و ۱۳ پاس گل به پایان رساند. به‌طور متوسط، هر ۱۰۱ دقیقه در یک گل نقش داشت—بهترین آمار دوران حرفه‌ای‌اش. حالا، پس از ۵۶۰ روز، آمارش به ۳۶ گل و ۲۷ پاس گل رسیده (هر ۱۲۲ دقیقه یک گل یا پاس گل)؛ با اندکی افت در میانگین.

این است باری که او بر دوش می‌کشد. و در این مدت، پنج ال‌کلاسیکوی دیگر را تجربه کرده: سه‌تای نخست را برد (مونجوییک، فینال سوپرجام، و بازی لیگ در برنابئو) و سه‌تای اخیر را باخت (۰–۴ در برنابئو، فینال سوپرجام، و فینال کوپا دل‌ری). در مجموع، سه گل و یک پاس گل برابر بارسا به ثبت رسانده. اما در سه بازی اخیر مقابل آن‌ها، در گلزنی ناکام بوده.

اکنون، ۵۶۰ روز بعد، لحظه‌اش فرا رسیده. فرصتی برای جبران پس از چند دیدار نه‌چندان درخشان برابر رقیب سنتی. آخرین آن‌ها حتی بدترین بود: اخراج در لاکارتوخا (که البته بعداً تبرئه شد). اما این بازی در مونجوییک خواهد بود؛ همان‌جا که بیگ‌بنگ رخ داد. صحنه‌ای که یک نگاه تبدیل به تیر خلاص شد. او بی‌چون‌وچرا در ترکیب اصلی خواهد بود؛ رهبری در تیمی که میان مرگ و زندگی برای قهرمانی در لیگ ایستاده است. اگر در ۲۸ اکتبر شهامت آن را داشت که با ترانه‌اش مخالفت کند… حالا باید بیش از آن باشد. بار دیگر، دنیا را بر دوش بکشد.